English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
Other Matches
high power تفنگ شکاری بزرگ
high power loudspeaker بلندگوی پرقدرت
high power transistor ترانزیستور قدرت
high power transformer ترانسفورماتور قدرت
high power modulation مدولاسیون سطح بالا
high power pulse پالس قوی
high power engine موتور با قدرت زیاد
high power engine موتورپر قدرت
high power pulse generator مولد پالس پرقدرت
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
high power projector lamp لامپ پروژکتور پر قدرت
high tension power plant نیروگاه فشار قوی
d.c. high tension power transmission انتقال فشار قوی دی . سی .
microscope ذره بین
microscope میکروسکپ
microscope ریزبین
microscope میکروسکوپ
electron microscope میکروسکپ الکترونی
electron microscope میکروسکوپ الکترونی
magnetic microscope میکروسکپ مغناطیسی
phase microscope طیف نما
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electrostatic microscope میکروسکپ الکتروستاتیکی
electron microscope ذره بین الکترونی
proton microscope میکروسکپ پروتونی
blink microscope میکروسکوپ چشمک زن
phase microscope میکروسکپ طیف
electron microscope elements ارکانمیکروسکوپالکترونی
scanning tunneling microscope میکروسکوپ تونل زنی پویشی
cross section of an electron microscope بخشعرضیالکترودمغناطیسیمیکروسکوپ
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power قدرت نیرو
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
will-power عزم راسخ
useful power قدرت مفید
e. power قوه مجریه
useful power توان مفید
will to power قدرت خواهی
will-power اراده
will-power تصمیم
will-power قدرت اراده
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
e. power نیروی اجرایی
power up روشن کردن
power up برق
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power on روشن کردن
power saw اره ماشینی
power saw دستگاه اره
will power <idiom> قدرت
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power قدرت
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power زور بکاربردن
power توان برقی
power نیرو
power شدت
power اقتدار سلطه نیروی برق
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
outside power جریان خارجی
power زور
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power برتری
power توان نیرو
power برق
power توان
power قوه یا توان
power راندن
power انرژی
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power اقتدار و اختیار
power قوه
power توانایی
power برقی
power دستگاه برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
sounp power توان صوتی
scattering power قدرت پراکندگی
source of power منبع قدرت
sea power قدرت بحری
social power قدرت اجتماعی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
sea power نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
source of power منبع انرژی
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
starting power توانایی راه اندازی
judicial power قوه قضاییه
true power توان واقعی
true power توان متوسط
vector power توان برداری
true power توان حقیقی
thermal power توان حرارتی
the power of imagination قوه تصور
super power ابر قدرت
sea power کشور دریایی
super power ابر نیرو
thermal power مقدار حرارتی
starting power قدرت راه اندازی
invested with power اختیار داده شده
labor power توان نیروی کار
reactive power توان راکتیو
reactive power توان واکنشی
reactive power توان غیر فعال
reactive power توان هرز
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
radiant power شاره تابان
tractive power نیروی کشش
pulling power نیروی کشش
lifting power نیروی خیزش
predictive power قدرت پیش بینی
power volleyball والیبال قدرتی
power user کاربر پیشرفته
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
real power توان حقیقی
ruling power سلطان
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
legislative power قوه مقننه
lifting power نیروی بالابری
resolving power توان تفکیک تلسکوپ
resolution power توان تفکیک
refractive power قدرت شکست
reflecting power قدرت انعکاس
rectangular power قدرت راست روی
received power توان دریافتی
real power توان موثر
limited power اختیارات محدود
great power کشور با قدرت
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power point اتصالبرق
power cut قطعبرق
the power of imagination نیروی پندار
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
power-on light چراغروشنشدندستگاه
horse power قدرت اسب
power-on button دکمهروشنشدندستگاه
horse power توان موتور
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
great power قدرت بزرگ جهانی
gripping power چسبندگی
gripping power دوسیدگی
gripping power قدرت مهارکنندگی
hoisting power نیروی صعودی
heating power توان حرارتی
power current جریان قوی
power switch کلید قدرت
hiding power قدرت پوشش
horse power اسب بخار
hydroelectric power نیروی برقابی
idle power توان کور
wattles power توان کور
world power کشوربسیار قوی
world power قدرت جهانی
world power قدرت دنیوی
world power ابرنیرو
internal power مصرف داخلی
world power جهان نیرو
invested with power دارای اختیار
wattless power توان راکتیو یا غیرموثر
wattless power توان هرز
veer on power با دوار زنجیر دادن
internal power توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
interference power توان پارازیت
resolving power قدرت تفکیک
power turbines توربینهایقدرت
power train آموزشقدرت
power takeoff قدرت
power socket پریز برق
power indicator شاخصروشن
increase of power افزایش قدرت
power button دکمهروشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com