Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
high power pulse
پالس قوی
Search result with all words
high power pulse generator
مولد پالس پرقدرت
Other Matches
high power
تفنگ شکاری بزرگ
high power transistor
ترانزیستور قدرت
high power engine
موتورپر قدرت
high power transformer
ترانسفورماتور قدرت
high power modulation
مدولاسیون سطح بالا
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
high power loudspeaker
بلندگوی پرقدرت
high power engine
موتور با قدرت زیاد
high power projector lamp
لامپ پروژکتور پر قدرت
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
high tension power plant
نیروگاه فشار قوی
d.c. high tension power transmission
انتقال فشار قوی دی . سی .
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
pulse
جهندزدن
pulse
جهند
pulse
روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse
ایمپولز
pulse
تپ
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulse
دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulse
ضربه
pulse
ضربان
pulse
نبض
pulse
تپیدن
pulse
امواج ضربانی
pulse
پولس
pulse
تپش
pulse
مجموعه متمادی پالسهای مشابه
pulse
پالس
pulse width
پهنای پالس
leaping pulse
نبض غیر مستوی
data pulse
ضربان داده
pulse width
پهنای تپش
pulse triggering
رها سازی تپش
pulse transmitter
فرستنده پالس
pulse transformer
مبدل ضربه
to feel any one's pulse
کمان کردن
enable pulse
تپش تواناساز
read pulse
تپش خواندن
to feel any one's pulse
حس کردن احساس کردن دریافتن
to feel any one's pulse
دست زدن
disable pulse
تپش ناتوان ساز
rectangular pulse
ضربه مستطیلی
drive pulse
تپش تحریک
to feel any one's pulse
لمس کردن
dial pulse
تپش شماره گیری
pulse train
سلسله تپش ها
transmitted pulse
امواجارسالی
strobe pulse
تپش بارق
pulse duration
مدت تپش
pulse dialling
شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
ignition pulse
ایمپولز احتراق
pulse amplitude
دامنه تپش
pulse counter
ضربه شمار
pulse counter
پالس شمار
input pulse
پالس ورودی
input pulse
ایمپولز ورودی
flyback pulse
پالس برگشت
pulse converter
مبدل پالس
ignition pulse
ضربه احتراق
ignition pulse
پالس احتراق
pulse amplifier
تقویت کننده پالس
voltage pulse
پالس ولتاژ
heat pulse
پالس حرارتی
pulse generator
تپش زا
uneven pulse
نبض غیر مستوی
thrilling pulse
نبض مختلج
pulse shape
ریخت تپش
pulse repetition
تکرار ضربان
pulse repetition
تکرار تپش
pulse regeneration
باز زایی تپش
pulse pressure
فشار نبض
pulse repetition
تجدید ضربان پی امد ضربان
pulse train
قطار تپشها
clock pulse
تپش زمان سنجی
pulse period
تناوب پالس
pulse modulation
مدولاسیون پالس
pulse modulation
تلفیق تپشی
pulse generator
مولد تپش
pulse length
درازای تپش
ideal rectangular pulse
پالس مربعی ایده ال
serrated vertical pulse
ضربه عمودی دندانهای
pulse code modulation
تلفیق رمز تپشی
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
power up
برق
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power on
روشن کردن
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power saw
اره ماشینی
power saw
دستگاه اره
useful power
توان مفید
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
outside power
جریان خارجی
useful power
قدرت مفید
power down
قطع برق خاموش کردن
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
will-power
تصمیم
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
توانایی
will-power
اراده
will power
<idiom>
قدرت
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will to power
قدرت خواهی
power up
روشن کردن
power down
قطع نیرو
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
قدرت نیرو
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برقی
power
دستگاه برقی
power
قوه یا توان
power
شدت
power
انرژی
power
قوه
power
راندن
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
توان
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
in power
دارای اختیارات
in power
صاحب مقام
power
قوه
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
زور
power
قدرت
power
برتری
power
نیرو
power
توان برقی
power
زور بکاربردن
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
قدرت دیدذره بین
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
توان نیرو
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
e. power
نیروی اجرایی
e. power
قوه مجریه
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
توان از دست رفته
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power unit
پیش راننده
starting power
توانایی راه اندازی
power transmission
انتقال انرژی
power turret
برجک برقی
power transmission
انتقال قدرت
source of power
منبع انرژی
rectangular power
قدرت راست روی
real power
توان موثر
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
predictive power
قدرت پیش بینی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
gripping power
چسبندگی
power supply
تامین کننده برق
gripping power
دوسیدگی
gripping power
قدرت مهارکنندگی
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power structure
ساخت قدرت
pulling power
نیروی کشش
tractive power
نیروی کشش
resolving power
قدرت تفکیک
real power
توان حقیقی
resolving power
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
ruling power
سلطان
scattering power
قدرت پراکندگی
reactive power
توان راکتیو
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان هرز
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
radiant power
شاره تابان
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
received power
توان دریافتی
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com