Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
high pressure turbin	توربین فشار قوی
Other Matches
high pressure	دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure	قوی
high pressure	فشار زیاد
high pressure line	خط فشار قوی
high pressure cylinder	کپسول فشار قوی
high pressure compressor	منراکم کننده فشار قوی
high pressure burner	مشعل فشار قوی
high pressure area	واچرخه
high pressure area	منطقه پر فشار
high pressure blower	دمنده فشار قوی
to work at a high pressure	با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
high pressure lubrication	روغنکاری فشار قوی
high pressure pump	پمپ فشار قوی
high pressure stage	طبقه فشار قوی
high pressure steam	بخار فشار قوی
high pressure valve	سوپاپ فشار قوی
high pressure tube	لوله فشار قوی
high pressure tunnel	تونل فشار قوی
high pressure sterilizer	استرلیزه کننده فشار قوی
xenon high pressure lamp	لامپ فشار زیاد گزنون
turbin casing	بدنه توربین
turbin stator	استاتور توربین
reaction turbin	توربین فشار زیاد
reaction turbin	توربین عکس العملی
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
pressure	سنگین
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
pressure	بار
pressure	فشار هوا
pressure	فشردن مضیقه
pressure	مشقت
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	فشار
f.pressure	فشارمایع
pressure transducer	مبدل فشار
pressure welding	جوش فشاری
constant pressure	فشار ثابت
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure wave	موج فشار
back pressure	پی فشار
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
back pressure	فشار متقابل
pressure tendency	گرایش فشار
pressure welding	جوشکاری فشاری
back pressure	فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
back pressure	فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
pressure head	ارتفاع فشار
ambient pressure	فشار محیط
atmospheric pressure	فشار اتمسفری
atmospheric pressure	فشار جو
atmospheric pressure	فشار هوا
axial pressure	فشار اسهای
axial pressure	فشار مرکزی
back pressure	فشار عقب نشینی
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure hull	بدنه ضد فشار
blast pressure	فشار کوره بلند
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech	فشار تکلم
bearing pressure	فشار یاطاقان
barometric pressure	فشار هوا
barometric pressure	فشار جو
bearing pressure	فشار بردگاهی
bearing pressure	فشار تکیه گاهی
boost pressure	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
pressure regulator	شیر تنظیم
brake pressure	نیروی ترمز
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
centre of pressure	مرکز فشار
center of pressure	مرکز فشار
sense of pressure	حس فشار
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
brush pressure	فشار زغال
pressure sense	حس فشار
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
barometric pressure	فشار بارومتری
wave pressure	فشار حاصل از موج
head pressure	ارتفاع فشاری
static pressure	فشار ثابت هوا
starting pressure	فشار استارت
group pressure	فشار گروهی
gage pressure	فشار مانومتری
gage pressure	فشار گیج
seepage pressure	فشار روان ابی
flow pressure	فشار روان ابی
sound pressure	فشار صوت
contact pressure	فشار تماس
external pressure	فشار برونی
external pressure	فشار خارجی
static pressure	فشار ایستایی
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
wheel pressure	فشار چرخ
wind pressure	فشار باد
vapour pressure	فشار بخار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure	فشار بالابرنده
total pressure	فشار کل
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
tire pressure	فشار هوای لاستیک
systolic pressure	فشارخون انقباضی
excess pressure	فشار اضافی
social pressure	فشار اجتماعی
reservoir pressure	فشار مخزن
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure	فشار دیاستولی
diastolic pressure	فشار خون انبساطی
water pressure	فشار اب
deflationary pressure	فشار ضدتورمی
deflationary pressure	فشار انقباضی
reacted pressure	فشار واکنش شده
critical pressure	فشار بحرانی
radiation pressure	فشار تشعشع
pulse pressure	فشار نبض
contact pressure	فشار تماسی
direct pressure	فشار مستقیم
direct pressure	تعاقب کردن مستقیم دشمن
equilibrium pressure	فشار تعادلی
reduced pressure	فشار کاهیده
edge pressure	فشار لبه
economic pressure	فشار اقتصادی
earth pressure	فشار خاک
earth pressure	رانش خاک
earth pressure	فشار حاصل از خاک
soil pressure	رانش خاک
dynamic pressure	فشار پویا
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
dynamic pressure	فشار دینامیکی
discharge pressure	فشار تخلیه
effective pressure	فشار موثر
pressure gradient	گرادیان فشار
pore pressure	فشار درونی
oil pressure	فشارسنج روغن
pressure regulator	شیر فشار شکن
molding pressure	فشار پرس
molding pressure	فشار قالب
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
manifold pressure	فشار گازگاه
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
low pressure	منطقه کم فشار
low pressure	سهل العبور
low pressure	فشار خفیف
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure	فشار پیستون
pressure groups	گروه فشار
pressure group	گروه فشار
partial pressure	فشار جزیی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure	فشار اسمزی
low pressure	فشار کم
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
hydrostatic pressure	فشار ایستابی
hydrostatic pressure	فشار عمق
hydrostatic pressure	فشار عمق اب
hydrostatic pressure	فشار ایستائی
hydraulic pressure	فشار اب
hydraulic pressure	فشار هیدرولیکی
time pressure	فشار زمانی
pressure of time	فشار زمانی
ice pressure	رانش یخ
impact pressure	فشار اصابت
impact pressure	نیروی اصابت فشار ترکش
loss of pressure	افت فشار
lateral pressure	فشار جانبی
pressure gage	فشارسنج
kinetic pressure	فشار سینتیک
internal pressure	فشار درونی
intermediate pressure	فشار متوسط
intake pressure	فشار ورودی
initial pressure	فشار ابتدایی
inflationary pressure	فشار تورمی
increase of pressure	افزایش فشار
to be under deadline pressure	عجله داشتن
air pressure	فشار هوا
pressure curve	خم فشار
pressure curve	منحنی فشار
pressure cookers	دیگ زودپز
pressure cook	تحت فشار پختن
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	دیگ زودپز
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure bar	قسمتفشار
pressure change	تغییراتفشار
pressure control	کنترلفشار
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure fraction	کسر فشاری
pressure device	ماسوره فشاری
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com