English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
high velocity drop بارریزی با سرعت سقوط زیاد
high velocity drop بارریزی سریع
Other Matches
high velocity با سرعت ابتدایی زیاد
high velocity سرعت دهانهای زیاد
high velocity سرعت اولیه زیاد
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
velocity سرعت اولیه
velocity تندی برحسب زمان
velocity سرعت سیر شتاب
velocity سرعت
velocity تندی
mean velocity سرعت متوسط
mean velocity تندی میانگین
velocity بردار سرعت [فیزیک]
velocity بردار سرعت
velocity سرعت گردش پول
velocity سرعت دهانهای توپ
velocity سرعت حرکت
velocity زرنگی [چابکی]
velocity چالاکی
velocity سرعت انتقال
velocity درجه تندی
velocity چابکی
velocity فرزی
phase velocity سرعت فاز
velocity of propagation سرعت انتشار
velocity of money سرعت پول
phase velocity سرعت موج
velocity of light سرعت نور
velocity ratio نسبت سرعت
permissible velocity تندی مجاز
permissible velocity حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
conduction velocity سرعت رسانش
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
muzzle velocity سرعت دهانه
wind velocity سرعت حرکت باد
conduction velocity سرعت هدایت
circular velocity سرعت دایرهای
velocity of retreat سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
orbital velocity سرعت مداری
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
peculiar velocity سرعت خاص
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
permissible velocity سرعت مجاز
velocity constant ثابت سرعت
velocity factor ثابت سرعت
radial velocity سرعت شعاعی
reduced velocity گرانروی کاهیده
relative velocity سرعت نسبی
remaining velocity سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
angular velocity تندی زاویهای
absolute velocity سرعت مطلق
muzzle velocity سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
safe velocity سرعت مطلوب
angular velocity سرعت زاویهای
velocity of escape سرعت گریز
actual velocity سرعت واقعی
seepage velocity سرعت زه اب
radial velocity تندی شعاعی
velocity constant ضریب سرعت
velocity factor ضریب سرعت
angular velocity سرعت زاویهای رهایی بمب
velocity gradiant میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
velocity microphone میکروفون نواری
velocity modulation تحمیل سرعتی
velocity of a wave سرعت پخش موج
terminal velocity سرعت حد
terminal velocity سرعت گلوله داخل لوله
velocity of fall سرعت سقوط
terminal velocity سرعت داخلی گلوله
velocity of approach سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
apparent velocity سرعت فاهری
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
critical velocity سرعت بحرانی
light velocity سرعت نور
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
limiting velocity بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
electron velocity سرعت الکترونها
liner velocity سرعت
initial velocity سرعت اولیه
local velocity سرعت موضعی
low velocity کم سرعت
low velocity با سرعت کم
muzzle velocity سرعت ابتدایی توپ
liner velocity بردار سرعت
velocity of advance تندی پیشرفت
intrinsic velocity گرانروی ذاتی
income velocity سرعت گردش پول
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
induced velocity سرعت القاء شده
initial velocity سرعت اغازی
instantaneous velocity سرعت لحظهای
instantaneous velocity سرعت انی
escape velocity سرعت گریز
fall velocity سرعت سقوط
discharge velocity سرعت تخلیه
escape velocity سرعت فرار
drift velocity سرعت رانش
drift velocity سرعت سوق
wind velocity سرعت باد
wave velocity سرعت موج
initial velocity سرعت ابتدایی توپ
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
group velocity سرعت گروهی
friction velocity سرعت اصطکاکی
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
final velocity سرعت نهایی
velocity of energy transmission سرعت انتقال انرژی
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
constant velocity joint تویی چرخ
income velocity of money سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
developed muzzle velocity سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
velocity modulated tube لامپ تحمیل سرعتی
velocity of money circulation سرعت گردش پول
maxwell velocity distribution تقسیم سرعت ماکسول
angular velocity bombsight دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
maxwillian velocity distrobution پخش سرعت ماکسولی
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fermi dirac sommerfeld velocity distribu قانون توزیع سرعت فرمی-دیراک- زومرفلد
drop out حذف شدن
drop on سوزن دوراهی خط اهن
drop out از قلم افتادگی
drop in اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop by مختصرکردن
drop in درج تصادفی
drop out افت
drop off دفاع بیرون از منطقه خود
drop off مردن
drop off بخواب رفتن
drop behind عقب افتادن از
drop behind عقب ماندن
drop by بکسی سر زدن
drop-out ترک کننده
drop by دیدن
drop in سرزدن
To drop in on someone . به کسی سرزدن
drop چکه
drop بار
drop چکه سقوط
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop افت سقوط
ir drop افت ای ار
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
drop جاگذاشتن حریف
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop نقل
drop اب نبات
drop از قلم انداختن
drop قطره
drop افتادن چکیدن
drop ژیگ
drop انداختن قطع مراوده
drop افت
drop سقوط
drop کم کردن
drop فرود
drop قطره سقوط کردن کم کنید
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
to let drop رهاکردن
drop رهاکردن
drop out حذف تصادفی
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop in <idiom> دیدار کوتاه
to let drop انداختن
the very last drop اخرین قطره
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
to drop in سرزدن
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
to let drop ول کردن
drop-out افت
to drop someone off کسی را پیاده کرن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
drop [نوعی طاق]
drop جرعه کمی
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
ear drop اویزه
ear drop گوشواره اویزدار
drop tank تانک موقت
drop zone منطقه فرود چترباز
drop scene پرده اخرداستان زندگی
line drop افت خط
line drop افت ولتاژ یک خط
letter drop صندوق پست
lemon drop اب نبات ترش
leakage drop افت نشتی
energy drop افت انرژی
knee drop فرود روی زانو و ساق پا وبرخاستن روی پا
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
drop scene پرده جلوصحنه نمایش
drop test ازمایش ضربهای
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot جاخالی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop track تعقیب را قطع کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com