Dictiornary-Farsi | historical costs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 107 (6 milliseconds)

English	Persian
historical costs	هزینه اولیه
historical costs	هزینه واقعی


Other Matches

they are of no historical	هیچ اهمیت تاریخی ندارد
historical	نقلی
historical	گذشته
historical	تاریخی
historical development	توسعه تاریخی
historical development	سیر تاریخی
historical determinism	اعتقاد به جبر تاریخ
historical determinism	جبر گرایی تاریخی
historical cost	قیمت متعادل
historical cost	قیمت بازار
historical dynamism	پویائی تاریخی
historical dynamism	پویایی تاریخی
historical dynamism	دینامیسم تاریخی
historical materialism	ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
historical method	روش تاریخی
historical necessity	ضرورت تاریخی
historical process	فرایند تاریخی
historical theories	نظریههای تاریخی
quasi historical	نیم تاریخی
historical process	پویش تاریخی
critico historical	انتقادی وتاریخی
historical rugs	قالی های قدیمی، آنتیک و موزه ای [مثل فرش شیخ صفی، فرش پازیریک، فرش چلسی، فرش دادلی، فرش گوهر، فرش شکارگاهی وین و فرش توپکاپی]
overall costs	هزینه کامل
overall costs	هزینه کلی
with costs	با هزینه دادرسی
on costs	هزینههای غیرمستقیم
with costs	بعلاوه هزینه دادرسی
at all [any] costs <adv.>	در هر حال [بی شرط]
costs	خسارت دادرسی
on costs	هزنههای ثابت
costs	هزینه دادرسی
supplementary costs	هزینههای اضافی
supplementary costs	هزینههای مکمل
storage costs	هزینههای انبارداری
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
standard costs	هزینههای نرمال
standard costs	هزینههای استاندارد
spillover costs	عوارض منفی خارجی
spillover costs	هزینههای خارجی
selling costs	هزینههای فروش کالا
selling costs	هزینههای فروش
security for costs	تامین هزینه دعوی
secondary costs	هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
taxation of costs	مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
construction costs	هزینه های ساخت و ساز
I must get hold of her at all costs.	بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed . <proverb>	آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
total costs	هزینه کلی
construction costs	هزینه های ساختمان
It costs quite a bit .	کلی پولش می شود
total costs	هزینه کامل
running costs	پرداختروزانهپول
wage costs	مخارج دستمزد
valuation of costs	ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs	هزینههای معاملاتی
to carry costs	هزینه مرافعه دادن
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
average costs	معدل هزینه کل محصولات
holding costs	مخارج نگهداری
costs of proceedings	مخارج عدلیه
fixed costs	هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs	هزینههای سرمایهای
fixed costs	هزینههای ثابت
estimate of costs	تخمین مخارج
environmental costs	مضار زیست محیطی
design costs	هزینههای طراحی
costs of proceedings	هزینه دادرسی
costs arabicus	قسط شیرینی
comparative costs	هزینههای نسبی
carriage costs	هزینه حمل و نقل
carriage costs	هزینه باربری
building costs	هزینههای ساختمان
bill of costs	صورت هزینه دادرسی
avoidable costs	هزینههای قابل اجتناب
implicit costs	هزینههای ضمنی
implicit costs	هزینههای نامرئی
overhead costs	هزینههای عمومی
overhead costs	هزینههای حاشیهای
overhead costs	هزینههای اضافی
overhead costs	هزینههای بالاسری
ordering costs	هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs	هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs	هزینههای عملیاتی
recurring costs	هزینههای تکرار شونده
prime costs	هزینههای اولیه
material costs	هزینههای مواد
real costs	هزینههای واقعی
joint costs	هزینه مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
internalization of costs	داخلی کردن هزینه ها
free of shipping costs <adj.>	ارسال مجانی
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
free of forwarding costs <adj.>	ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.>	ارسال رایگان
to fix a person with costs	هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs	هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs	هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs <adj.>	حمل رایگان
free of shipping costs <adj.>	حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.>	ارسال رایگان