Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hoop drop relay
رله سقوطی قلاب دار
Other Matches
hoop
انگشتر
hoop-la
جنب و جوش
hoop
تسمه
hoop-la
جار و جنجال
hoop
احاطه کردن
hoop
دروازه
hoop-la
هیاهو
hoop
دروازه کروکه
hoop
میله عمودی کروکه
hoop
حلقه
hoop
تسمه زدن
hoop-la
بازی پرتاب حلقه
hoop
حلقه بسکتبال
hoop
حلقه زدن به
cock-a-hoop
شادی کنان
cock-a-hoop
بادکنان
well lining hoop
کول
well lining hoop
لوله چاه اب
cock a hoop
شادومغرور
cock a hoop
لافزن
hoop-las
هیاهو
hoop-las
جنب و جوش
hoop-las
جار و جنجال
hoop earrings
گوشوارهحلقهای
jump through a hoop
<idiom>
hoop-las
بازی پرتاب حلقه
hula hoop
هولاهوپ
hoop iron
تسمه اهنی
hoop stress
تنش دایرهای
hoop stress
تنش مماسی
cock a hoop
سرمست
Drop by drop . I n drops.
قطره قطره
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
رله کردن
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay
ربط دادن مربوط کردن
relay
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay
رله
relay
تقویت کردن
relay
بازپخش
relay
ذخیره
relay
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay
باز پخش کردن رله
relay
امدادی
relay
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
voltage relay
رله ولتاژ
non polar relay
رله ناقطبی
medley relay
شنا و دو امدادی
telephone relay
رله تلفن
telegraph relay
رله تلگراف
tape relay
ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
relay station
ایستگاه واسطه
relay winding
سیم پیچی رله
relay station
ایستگاه رله
sprint relay
مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
relay regulator
افتامات
polarized relay
رله قطبی
polar relay
رله قطبی
neutral relay
رله ناقطبی
medley relay
مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
impedance relay
رله ی امپدانس
impluse relay
رله ضربه جریان
induction relay
رله القائی
induction relay
رله فراری
induction relay
رله اندوکسیونی
measuring relay
رله سنجش
measuring relay
رله اندازه گیری
overcurrent relay
رله جریان زیاد
magnetic relay
رله مغناطیسی
frequency relay
رله سلکتیو
electromagnetic relay
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
کلید مغناطیسی
relay post
پست رابط پست واسطه
relay race
دو امدادی
relay post
پست رابط ستون
relay magnet
اهنربای رله
relay magnet
رله تلگراف
relay contact
کنتاکت رله
relay coil
سیم پیچ رله
relay center
مرکز باز پخش
relay baton
چوب امدادی
relay amplifier
تقویت کننده امدادی
radio relay
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay
رادیو رله
pursuit relay
دو امدادی تعقیبی
line relay
رله خط
cutout relay
رله باتری پرکن
cell relay
روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
dimming relay
رله کاهنده
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
magnetic time relay
رله زمانی مغناطیسی
maximum current relay
رله جریان زیاد
line breake relay
رله شکست سیم
inductance current relay
رله ی القائی
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
communication relay ship
ناو تقویتی مخابراتی
heavy duty relay
رله جریان قوی
high impedance relay
رله پیچک دار
high impedance relay
رله باامپدانس زیاد
magnetic overload relay
رله جریان زیاد مغناطیسی
magnetic latching relay
رله نگهدارنده مغناطیسی
lightning arrester relay
رله برقگیر
gas discharge relay
رله تخلیه گازی
gas filled relay
رله گازی
low voltage relay
رله فشار ضعیف
magnetic control relay
رله کنترل مغناطیسی
line breake relay
رله شکست خط
time delay relay
رله تاخیری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
vibrating relay regulation
تنظیم با رله لرزنده
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
to drop on
سرزنش یاتنبیه کردن
to let drop
ول کردن
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
drop
جاگذاشتن حریف
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
to drop in
اتفاقا دیدنی کردن
drop
[تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop
[نوعی طاق]
to drop in
سرزدن
drop
فرود
drop
کم کردن
the very last drop
اخرین قطره
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
drop
بار
drop
چکه سقوط
drop
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop-out
ترک کننده
drop-out
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop
ژیگ
drop
افت سقوط
drop
قطره
drop-out
افت
to let drop
رهاکردن
drop in
<idiom>
دیدار کوتاه
drop in
درج تصادفی
drop by
مختصرکردن
drop in
سرزدن
drop
اب نبات
ir drop
افت ای ار
to drop someone off
کسی را پیاده کرن
drop
چکه
drop
رهاکردن
To drop in on someone .
به کسی سرزدن
drop
نقل
drop by
<idiom>
بازدید از کسی با جایی
drop by
دیدن
drop by
بکسی سر زدن
drop behind
عقب ماندن
drop behind
عقب افتادن از
drop
از قلم انداختن
drop
افتادن چکیدن
drop off
بخواب رفتن
drop off
مردن
drop off
دفاع بیرون از منطقه خود
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
drop out
افت
drop out
حذف شدن
drop out
حذف تصادفی
drop out
از قلم افتادگی
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
سقوط
drop
افت
drop in
اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop
جرعه کمی
to let drop
انداختن
drop
انداختن قطع مراوده
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
peppermint drop
قرص نعناع
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ohmic drop
افت اهمی
Drop me a line .
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
crystal drop
اشککریستالی
a drop in the ocean
<idiom>
قطره ای دردریا
[بسیار نا چیز]
[اصطلاح]
Let's drop the subject.
از این موضوع صرف نظر کنیم .
wing drop
افت ناگهانی برا روی یک بال
voltage drop
افت فشار الکتریکی
drop earrings
گوشوارهآویز
drop-leaf
لایهلولاییمیز
Drop me just before you get to the turning.
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
drop by the wayside
<idiom>
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
drop back
<idiom>
عقب نشینی کردن
drop (someone) a line
<idiom>
چند خط(برای کسی)نوشتن
drop a hint
<idiom>
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
I just cant drop my work and go .
نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
To drop a brick .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
voltage drop
افت ولتاژ
voltage drop
افت ولت
drop-tracery
تزئینات مشبک کاری
ear-drop
گوشواره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com