English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English Persian
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
Other Matches
chemistry علم شیمی
chemistry شیمی
coordination chemistry شیمی کوئوردیناسیون
physical chemistry شیمی فیزیک
photographic chemistry شیمی عکاسی
phamaceutical chemistry شیمی دارویی
nuclear chemistry شیمی هستهای
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
organic chemistry شیمی الی
inorganic chemistry شیمی الی
curdling chemistry شیمی لخته
industrial chemistry شیمی صنعتی
applied chemistry شیمی کاربردی
food chemistry شیمی غذا
bioinorganic chemistry شیمی معدنی زیستی
polymer chemistry شیمی بسپار
pure chemistry شیمی محض
stereo chemistry مبحث شیمی فضایی
theoretical chemistry شیمی نظری
analytical chemistry شیمی تجزیه
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biological chemistry زیست شیمی
Please be my guest. خواهش می کنم مهمان من با شید
guest مسکن گزیدن
guest مهمان کردن
guest انگل خارجی
now and then a guest w come گاه گاهی میهمانی می رسید
guest مهمان
guest computer کامپیوتر مهمان
guest element عنصر کم مقدار
guest night شب مهمانی
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
Where is the guest house? مهمانسرا کجاست؟
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
paying guest کرایهمنزل
house guest میهمان
guest of honour مهمانافتخاری
guest book دفترچهمیهمانها
guest houses مهمانکده
bidden guest مهمان خوانده
guest house مهمانسرا
guest-rooms اطاق مهمان
guest-room اطاق مهمان
guest room اطاق مهمان
guest house مهمانسرای نظامی
guest chamber اطاق مهمان
guest house مهمانخانه
guest house مهمانکده
guest houses مهمانسرا
guest houses مهمانخانه
guest houses مهمانسرای نظامی
host تهیه تسهیلات ورزشی
host نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host گروه
host میزبانی
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host انگل دار
host ازدحام
host دسته
host میزبان
host سپاه میزبان
host صاحبخانه
host مهمان دار
Can you recommend a guest house? آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
The guest brings his own portion . <proverb> مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
Where is the hotel/ guest house? هتل کجاست؟
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host troop لشگریان
host troop قوای عمده
host troop سپاه
host nation کشور میزبان
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
host crystal بلور میزبان
host crystal بلور زمینه
host country کشور میزبان
intermaediate host جانور یا گیاهی که روی انگلی رشد و نمو کند
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
host computer کامپیوتر میزبان
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computers کامپیوتر میزبان
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
he officiated as host میزبان شد
host operating system سیستم عامل میزبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com