Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
house keeping operation
اعمال خانه داری
Other Matches
keeping house
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
keeping
علوفه
keeping
ذخایر یکانها
keeping
متصرفات
in keeping
مطابق
in keeping
موافق
out of keeping
مخالف
out of keeping
ناموافق
out of keeping
ناجور
it is in my keeping
د ردست من است
keeping
غذا
it is in my keeping
د رحفافت منست
keeping
نگهداری
keeping
توافق
keeping
سازش
keeping
تصرف
in keeping with
<idiom>
مشابه ،موافقت کردن
keeping
موافقت
the keeping of a festival
نگهداری عید
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
keeping-room
اتاق نشیمن
record keeping
نگهداری سوابق
the keeping of a festival
عید گرفتن
keeping room
اطاق نشیمن
that woman was in keeping
ان زن رانشانده بودند
safe keeping
حفظ
to be in safe keeping
درجای امن بودن
bee-keeping
پرورشزنبور
peace-keeping
نیروی برقرارکننده صلح
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
file keeping
بایگانی
safe keeping
نگهداری
safe keeping
حفافت توجه
book keeping by double e.
دفترداری مترادف
book keeping by single e.
دفترداری ساده
I was keeping my fingers crossed .
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
operation
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
کار کردن
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
به اجرا
operation
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
co-operation
کار مشترک
to come into operation
دایر شدن
to come into operation
بکار افتادن
either way operation
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation
قابل اجراشدن
come into operation
قابل اجرا شدن
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
not operation
عمل نقض
not operation
عمل نفی
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation
عملکردتنها یک طرفه
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation immediate
اقدام سریع
operation
کارکرد
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
عملکرد
to come into operation
قانون شدن
to come into operation
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
قابل اجرا شدن
operation
بهره برداری
or operation
عمل یا
operation
وابسته به عمل عملکرد
operation
گردش
operation
عمل جراحی عمل
co-operation
همکاری مشترک
operation
گرداندن
operation
اداره
to come into operation
قانونی درست شدن
operation
عمل
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
گردش جنبش
operation
کار
operation
کارکردن با یک وسیله
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
عملیات
operation
عمل کردن
operation
به کارانداختن
operation
عمل جراحی
serial operation
عمل نوبتی
privieged operation
عمل ممتاز
logic operation
عمل منطقی
pseudo operation
شبه عمل
transfer operation
عمل انتقال
pseudo operation
عملواره
transformer operation
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
serial operation
عملیات سری
point operation
عمل نقطهای
limiting operation
عملیات محدودکننده
nand operation
عمل نقیض و
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
intruder operation
تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
string operation
عملکردرشتهای
parallel operation
عمل موازی
parallel operation
عملکرد موازی
illegal operation
عملکرد غیر قانونی
parallel operation
عملیات موازی
string operation
عملیات رشتهای
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
unary operation
عمل یگانی
emergency operation
کارکرد
emergency operation
بهره برداری اضطراری
cesarian operation
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
revenue operation
عملکرد
rescue operation
عملیات نجات
dyadic operation
عملکرد دوتایی
ready for operation
اماده کار
dyadic operation
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation
عمل دوتایی
majority operation
عمل اکثریت
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
equivalence operation
عمل هم ارزی
external operation
عملیات خارجی
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unattended operation
عملکرد بی مراقب
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
عملکردبی مراقب
global operation
عملیات سراسری
furnace operation
طرزکار کوره
furnace operation
عملکرد کوره
operation keys
کلیدهایعملیات
external operation
عملیات خارج از مملکت
dual operation
عمل همزاد
operation overlay
کالک عملیاتی
operation analysis
عمل کاوی
operation analysis
تحلیل عملکرد
online operation
عمل درون خطی
one step operation
عمل تک مرحله
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
offline operation
عمل برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
nonidentity operation
عمل ناهمانی
no operation instruction
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no operation instruction
OPERATION NO
no address operation
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operation center
مرکز عملیات
operation overlay
کالک عملیات
operation order
دستورعملیات
operation order
دستور عملیاتی
operation of contract
نفوذ قرارداد
operation map
نقشه عملیات
operation map
نقشه عملیاتی
operation manager
مدیر عملیات
operation decoder
عمل شناس
operation decoder
عمل گشا
operation code
رمز عمل
operation code
کد عملیاتی
nature of the operation
ماهیت عملیات
n ary operation
عمل N تاییN
method of operation
طرز کار
method of operation
روش کار
synchronous operation
عملیات همزمان
manual operation
عملیات دستی
manual operation
عمل دستی
telephone operation
عملکرد تلفن
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
operation research
تحقیق درعملیات
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
logical operation
عملکرد منطقی
method of operation
عملکرد
milling operation
فرزکاری
operation research
پژوهش عملیاتی
operation code
رمزالعمل
n adic operation
عمل N تاییN
multijob operation
عملیات چند کاره
surgical operation
عمل جراحی
surgical operation
دست کاری
monadic operation
عملکرد یگانه
monadic operation
عملکرد تکین
molding operation
قالب کاری
molding operation
فرم کاری
symmetry operation
عمل تقارن
synchronous operation
عمل همگام
logical operation
عمل منطقی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
boolean operation
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation
عمل بولی
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com