English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
igniting agent عامل احتراق
Other Matches
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش زدن
igniting روشن کردن گیراندن
igniting اتش گرفتن مشتعل شدن
igniting روشن کردن
igniting محترق کردن یا شدن
igniting مشتعل کردن یا شدن
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
igniting electrode الکترودآتشزن
igniting point نقطه احتراق
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
igniting point نقطه اشتعال
igniting powder خرج مشتعل کننده
igniting powder خرج چاشنی
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
igniting spark جرقه احتراق
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent وکیل
agent فرستنده
agent پیشکار
agent واسطه عامل
agent نماینده
agent گماشته وکیل
agent مامور
agent عامل
agent کاگزار
agent ماده
agent عنصر
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
agent ارگان
agent عامل اطلاعاتی
agent واسطه
masking agent عامل پوشاننده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
law agent نماینده حقوقی
manufacturer's agent نماینده سازنده
warning agent گند گاز
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
mercantile agent نماینده
precipating agent عامل رسوب دهنده
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
overseas agent نماینده خارجی
news agent خبرگزار
news agent روزنامه فروش
nerve agent گازعصب
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
mercantile agent بازرگانی
law agent نماینده قضایی
land agent دلال معاملات ملکی
fluxing agent شارژ
fluxing agent ماده گدازاور
fixing agent عامل تثبیت
foaming agent عامل کف زای
forwarding agent عامل حمل و نقل
forwarding agent واسطه حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
forwarding agent نماینده حمل و نقل
house agent دلال خانه
manufacturers' agent نماینده سازنده
fusing agent عامل ذوب
filming agent چسباننده
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
incapacitating agent گازبیهوشی
insurance agent عامل بیمه
insurance agent نماینده بیمه
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
undercover agent مامورتحقیق مخففی
vesicant agent عامل شیمیایی تاول زا
vesicant agent گاز تاول زا
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
toxic agent گاز سمی
toxic agent عامل شیمیایی سمی
toxic agent ماده سمی
thickening agent عامل غلیظ کننده
stripping agent عامل رنگ گیر
vomiting agent گازاستفراغ اور
vomiting agent عامل تهوع اور
wetting agent ماده خیس کننده
undercover agent کارآگاه مخففی
washing agent مواد شوینده
stripping agent رنگ زدا
stripping agent ماده رنگ بر
publicity agent نمایندهافکارعمومی
estate agent فروشندهزمینوملک
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
wetting agent عامل خیس کننده
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sole agent نماینده منحصر بفرد
scholastic agent دلال تدریس
sales agent نماینده فروش
resolving agent عامل تفکیک کننده
releasing agent عامل رهاکننده
reducing agent عامل کاهنده
psychochemical agent گاز عصبی
psychochemical agent عامل عصبی
psychoactive agent ماده روانگردان
proxy agent نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
scholastic agent شاگرد پیدا کن
sequestering agent عامل کمپلکس دهنده
sequestering agent عامل منزوی کننده
sole agent نماینده انحصاری
smoke agent ماده دودانگیز
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent اژانس حمل
shipping agent موسسه حمل کالا
shipping agent شرکت حمل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
press agent مامور اگهی و تبلیغ
chemical agent عامل شیمیایی
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antimateriel agent عامل فساد اماد
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent عامل ضد غلات
alloying agent عنصر الیاژی
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
agent representative عامل
agent officer افسر عامل پرداخت
agent net شبکه اطلاعاتی
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
biological agent عامل میکربی
chelating agent عامل کی لیت ساز
catalytic agent عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent عامل پف کننده
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blood agent مدت پرواز
blister agent گاز تاول زا
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
biological agent عامل زیستی
agent de change دلال ارزی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
acetylating agent عامل استیل دار کننده
accelerating agent کاتالیزور
accelerating agent ماده تسریع کننده
absorbing agent عامل جذب
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent سفر ارا
travel agent سفرچین
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
acidulating agent اسیدی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
aerating agent هوادهنده
adhesion agent عامل چسبندگی
adhesion agent چاشنی چسب افزا
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
adhesion agent مایه چسب افزا
addition agent عامل افزودنی
addition agent ماده افزودنی
acylating agent عامل اسیل دار کننده
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
free agent بازیگر بدون قرارداد
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
developer agent عامل فهور
detonating agent عامل منفجر کننده
demasking agent عامل عریانساز
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoamer agent کف زدای
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
cyanogen agent عامل سیانید
customs agent نماینده گمرکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
developer agent ماده فهور
diplomatic agent مامور سیاسی
factoring agent عامل تنزیل
executive agent شعبه اجرایی
executive agent عامل اجرایی
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent عامل دو جانبه
drying agent خشک کننده
dispersing agent عامل پاشنده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
diplomatic agent وزیرمختار کاردار
diplomatic agent سفیر
customs agent کارگزار گمرک
customs agent واسطه گمرک
curing agent سختگر
complexing agent عامل کمپلکس کننده
commission agent حق العمل کار
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
coloring agent رنگ مصرفی
coloring agent ماده رنگ
choking agent گاز خفه کن
choking agent عامل خفه کننده
chlorinating agent عامل کلردار کننده
complexing agent عامل کمپلکس دهنده
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com