English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
impedance bridge پل امپدانس
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
Other Matches
impedance ناگذرایی
impedance مقاومت فاهری
impedance مقاومت جریان متناوب امپدانس
impedance امپدانس
impedance مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
impedance پاگیرایی
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
impedance balancing تقارن امپدانس
impedance balancing تعادل امپدانس
impedance characteristic مشخصات امپدانس
impedance coupling پیوست امپدانس
impedance coupling تزویج پیچک
impedance coupling جفتگری با ناگذرایی
impedance corrector مصصح امپدانس
impedance transformer مبدل امپدانس
impedance converter مبدل امپدانس
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
impedance coil پیچک
impedance coil پیچک ناگذرایی
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
impedance at resonance مقاومت فازی
impedance at resonance مقاومت رزونانس
generator impedance امپدانس ژنراتور
impedance coil چوک
high impedance امپدانس بالا
electrode impedance ناگذرایی الکترد
image impedance ناگذرایی ماهیتی
image impedance امپدانس تصویر
image impedance مقاومت مشخصه تصویر
cyclic impedance ناگذرایی حلقهای
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
coupling impedance امپدانس تزویج
choke impedance مقاومت سلف
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
surge impedance ناگذرایی ماهیتی
characteristic impedance ناگذرایی ماهیتی
impedance angle زاویه فازی
generator impedance مقاومت ژنراتور
impedance factor ضریب ناگذرایی
zener impedance امپدانس زنر
impedance voltage ولتاژاتصال کوتاه نامی
impedance voltage ولتاژ اتصال کوتاه
impedance triangle مثلث اتصال کوتاه
impedance triangle مثلث مقاومت ها
impedance triangle مثلث ناگذرایی
impedance transformation تبدیل امپدانس
impedance relay رله ی امپدانس
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
input impedance امپدانس ورودی
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
output impedance امپدانس خروجی
output impedance ناگذرایی خروجی
complex impedance ناگذرایی مختلط
line impedance امپدانس خط
internal impedance امپدانس داخلی
internal impedance مقاومت داخلی
input impedance مقاومت فاهری اولیه
impedance ratio نسبت امپدانس
impedance protection حفافت امپدانس
impedance matrix ماتریس امپدانس
impedance magnetometer مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
impedance loss گمگشتگی اتصال کوتاه
impedance loss تلف اتصال کوتاه
impedance level مقاومت موجی
impedance irregularity غیریکنواختی امپدانس
impedance heating گرمایشی امپدانسی
impedance function تابع امپدانس
impedance feedback پیوست برگشت امپدانس
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
impedance meter دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance meter امپدانس متر
impedance operator اپراتورامپدانس
antenna impedance ناگذرایی انتن
impedance operator اپراتور مقاومت
asynchronous impedance ناگذرایی ناهمزمان
impedance of grid امپدانس شبکه
effective input impedance ناگذرایی موثر ورودی
effective output impedance ناگذرایی موثر خروجی
impedance transforming filter صافی تبدیل امپدانس
high impedance relay رله پیچک دار
impedance measuring set دستگاه اندازه گیری امپدانس
high impedance relay رله باامپدانس زیاد
high impedance rotor رتور امپدانسی
high impedance winding سیم پیچی با مقاومت زیاد
impedance voltage test ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
internal impedance drop افت ولتاژ داخلی
impedance unbalance finder دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
low impedance input ورودی اولیه با امپدانس کم
high input impedance circuit مدار با امپدانس ورودی زیاد
impedance unbalance measuring set دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
bridge پل
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge برامدگی بینی
bridge جسر
bridge اتصال دادن
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge بازی ورق
bridge پل ساختن
bridge پل فرماندهی
bridge پل زدن
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge compassplatform : syn
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
movable bridge پل بازشو
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
natural bridge پل طبیعی
navigating bridge پل ناوبری
movable bridge پل متحرک
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating bridge پل کارگاهی
oxygen bridge پل اکسیژنی
pontoon bridge پل شناور قایقی
pontoon bridge پل موقت
railroad bridge پل راه اهن
ribbon bridge پل تاشونده
ribbon bridge پل کرکرهای
railway bridge پل راه اهن
measuring bridge پل اندازه گیری
irish bridge اب نما
irish bridge پل مغروق
irish bridge ابنمای مغروق
lattice bridge پل نردهای
lattice bridge پل شبکهای
lever bridge پل باز شو
lever bridge پل بالا رو
lifting bridge پل بالارو
irish bridge پل ایرلندی
loading bridge پل بارگیری
magnetic bridge پل مغناطیسی
magnetic bridge پل رلوکتانس
maxwell bridge پل اندازه گیری ماکسول
maxwell m l bridge پل ماکسول
portal bridge پلدروازهای
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose برآمدگیبینی
bridge assembly برآمدگیسیمها
bass bridge پایهباس
arch bridge پلقوسدار
wien bridge پل وین
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
weatstone bridge پل ویتستن
truss bridge پل اسکلت فلزی
lift bridge پلبالارو
through arch bridge پلکمانسراسری
lattic-bridge تیر حمال مشبک
lattic-bridge پل نرده ای
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge پلصدایزیر
transporter bridge پلانتقال
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل با تیر مشبک
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
spar bridge پل الواری
slab bridge پل تاوه
slab bridge پل دالو
skew bridge پل کج
signal bridge پل مخابرات ناو
signal bridge پل مخابره ناو
salt bridge پل نمک
road bridge پل خیابان
road bridge راه پل
road bridge پل راه
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
trestle bridge پل پایه خرپایی
treadway bridge پل دوخطه
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
the pier of a bridge پایه پل
the instability of a bridge نا استواری پل
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge پل نوسان دار
swing bridge پل گردان
rise of a bridge خیز طاق پل
canal bridge پل کانال
chain bridge پل معلق
clapper bridge پل سنگی
bascule bridge پل متحرک باسکولی
conductivity bridge پل برق رسانایی
decade bridge پل دهگانه
deck of a bridge صفحه پل
deck of a bridge کف پل
highway bridge راپل
draw bridge پل کششی
pedestrian bridge پل پیاده رو
chain bridge پل زنجیری
canal bridge پل کیالی
cantilever bridge پل معلق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com