English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
English Persian
in a narrative style بسبک داستان
in a narrative style بشکل روایت
Other Matches
narrative قصه
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative روایت
narrative حکایت
narrative شرح
narrative داستان داستانسرایی
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
narrative statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
old-style روش گاهشماری قدیمی
there is no style about her سرووضعش زیبایی
there is no style about her ندارد
there is no style about her لباس یا وضعش متداولی است
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style سبک بافت
style قلم
style سبک
style شیوه
style روش
style نامیدن
style معمول کردن مد کردن
style خامه سبک نگارش
style سلیقه
style میله متداول شدن
style سبک متداول
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Isabellian style سبک ایزابلین
Isabellino style سبک ایزابلین
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
Lombard style سبک لومبارد
managerial style سبک مدیرانه
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
style sheet مجموعه تعاریف
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Federal style سبک معماری فدرال
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
life style سبک زندگی
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
elegant style انشا فریف
easy style سبک سلیس
easy style انشای روان
ease of style سبک سلیس
ease of style روانی انشا
cognitive style سبک شناختی
brush style قالب قلم
line style سبک خط
brush style طرح قلم
orientalizing style شیوه خاورمابی
To go out of fashion (style). بدام افتادم
pointed style سبک قوس تیزه دار
type style سبک فونت
style sheet ورق تعاریف
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style of architecture سبک معماری
severe style شیوه جدی
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
orientalizing style سبک شرقی
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
context style of a expression سیاق عبارت
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
His style of writing is rather colourless and lifeless. سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com