Dictiornary-Farsi | in subsequent years | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 75 (5 milliseconds)

English	Persian
in subsequent years	د رسالهای بعد


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
subsequent	مابعد
subsequent	متعاقب
subsequent	پیروی
subsequent	ثانویه
subsequent	دیرتر
subsequent	پسین لاحق
subsequent to	[مستقیما] پس از [به دنباله]
subsequent	بعد
subsequent	بعدی
subsequent	پس ایند
subsequent to that event	پس ازان رویداد
subsequent river	میانرود
condition of subsequent events	شرط نتیجه
subsequent filing [application, documents]	ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
in years	مسن
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
these two years	این دوساله
he is 0 years old	او ده سال دارد
he is 0 years old	او ده ساله است
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
three whole years	سه سال تمام
in years	سالخورده
my a is 0 years	سن من 04سال است
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
years	حق رقبی
about two years	تقریبا`
about two years	تقریبا` دو سال
getting on in years	پا به سن گذاشتن
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
leap years	سال های کبیسه
to grow in years	پابسن گذاشتن
to grow in years	سالخورده شدن
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
a few years back <adv.>	چند سال پیش
intercalary years	سال های کبیسه
Many years passed .	چندین سال گذشت
to wear one's years well	ماندن
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application years	عمر مفید یک دستگاه
fiscal years	دوره مالی
fiscal years	سال مالی سال جاری
fiscal years	سال مالی
financial years	سال مالی
light-years	سال نوری
estate for years	حق رقبی
full of years	سالخورده
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
ten years old	ده ساله
some years ago	چند سال پیش
past years	سالهای گذشته
over a number of years	در طی چند سال
of ripe years	پابسن گذاشته
of ripe years	کامل
of late years	دراین چند سال گذشته
leap years	سال کبیسه
man years	نفر در سال
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
grow in years	سالخورده شدن
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.