English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (3 milliseconds)
English Persian
insert الحاق کردن
insert در جوف چیزی گذاردن
insert جا دادن
insert داخل کردن در میان گذاشتن
insert جادادن
insert درج کردن
insert گذاشتن جاسازی کردن
insert تعبیه کردن
insert تعبیه
insert جاسازی
insert کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
insert مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert قرار دادن چیزی در چیزی
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert درج
insert [قرار دادن پود میان تار]
Other Matches
insert mode حالت درج
insert mode حالت محاورهای کامپیوتر برای ویرایش و تصحیح متن ها
insert key کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
filter insert دریچه یا مدخل صافی
to insert a letter in a word حرفی را در میان واژهای جادادن
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
To insert the key in the lock. کلید را به قفل زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com