Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
instrument board
تخته فرمان
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
Other Matches
instrument
الات اندازه گیری
instrument
سند
instrument
ادوات
instrument
مستند
instrument
الات دقیق
instrument
الت
instrument
وسیله دوربین یا زاویه یاب
instrument
اسباب
instrument
وسیله سند
instrument
ابزار
instrument
وسیله
instrument
حربه
instrument
دستگاه
instrument
اپارات وسیله دستگاه اندازه گیری
instrument
آلت دست
d.c. instrument
دستگاه اندازه گیری جریان دائم
dashboard instrument
سنجههای داشبورد
damping of instrument
خفیدگی سنجه
instrument direction
سمت زاویه یاب
credit instrument
ابزار اعتباری
credit instrument
اسناد اعتباری
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
drawing instrument
وسایل رسم فنی
instrument autotransformer
ترانسفورماتور اندازه گیری
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
induction instrument
دستگاه اندازه گیری القائی
induction instrument
دستگاه القائی
final instrument
معادل act final
electrostatic instrument
دستگاه اندازه گیری الکترواستاتیکی
instrument direction
سمت اندازه گیری شده
instrument fkight
پرواز کور
dynamometer instrument
توان سنج برقی
instrument unit
واحدلوازم
switchboard instrument
سنجه تابلویی
surveying instrument
الات نقشه برداری
recording instrument
دستگاه ثبات
recording instrument
سنجه ثبت کننده
recording instrument
دستگاه ضبط
range of instrument
حد کار سنجه
precision instrument
سنجه دقیق
portable instrument
سنجه دستی
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
table instrument
وسیله رومیزی
tax instrument
ابزار مالیاتی
transit instrument
تکبد نما
instrument shelter
پناهگاهابزار
instrument pallet
غایقتجهیزات
instrument cluster
ابزارچندشاخه
stringed instrument
ساز زهی
instrument panels
پیشخوان ابزار
instrument panels
پهنهی ابزار
instrument panels
داشبرد
what instrument can you play?
کدام ساز را ...
what instrument can you play?
چه سازی میتوانیدبزنید
period of instrument
دوره سنجه
null instrument
دستگاه صفر
instrument of commerce
سند تجاری
instrument of assignment
سند انتقال
instrument of assignment
سند واگذاری
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
instrument landing
فرود کور
instrument lamp
لامپ سنجه ها
instrument flight
پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
instrument flight
پرواز کور
instrument transformer
مبدل سنجه ها
integrating instrument
سنجه کل
negotiable instrument
سند قابل معامله
negotiable instrument
اسناد بهادار
negotiable instrument
سند قابل انتقال
mirror instrument
دستگاه اینه دار
measuring instrument
دستگاه اندازه گیری
mathematical instrument
اسباب نگاره کشی
levelling instrument
وسیله ترازیابی
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
instrument transformer
ترانسفورماتور اندازه گیری
musical instrument
الت موسیقی
wind instrument
الات موسیقی بادی
musical instrument
ساز
instrument for electromagnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
deposit of instrument of ratification
ایداع اسناد دال بر تصویب
legal instrument of divorce
طلاقنامه
length measuring instrument
دستگاه اندازه گیری طول
induction current instrument
دستگاه القائی
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
instrument for absolute measurement
دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
instrument for electrostatic screening
دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
moving magnet instrument
دستگاه اندازه گیری اهنربای گردان
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
moving coil instrument
دستگاه اندازه گیری قاب گردان
direct current instrument
سنجه جریان مستقیم
error of measuring instrument
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
insulated instrument transformer
ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
induction type instrument
دستگاه نوع القائی
hot wire instrument
دستگاه اندازه گیری با رشته حرارتی
alternating current instrument
سنجه جریان متناوب
instrument with magnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
permanent magnet moving coil instrument
سنجه ارسنوال
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
across the board
یکسره
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
سکوی شیرجه
board
صفحه یامیز شطرنج
board
تابلوی امتیازات
board
مقوا
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board
سوار
board
میز غذا
board
روکش کردن
board
جلد کردن تخته
across the board
شامل تمام طبقات
board
تابلو
board
تخته
to go on board
سوارکشتی شدن
board
کشتی
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
شدن
go by the board
از ناو پرت شدن
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
تخته پوش کردن
board
پانسیون شدن
board
برد
board
منزل کردن
over the board
بازی شطرنج حضوری
board
هیات
across the board
سرجمع
board
هیئت ژوری
above board
بی حیله
above board
به طور آشکار
board
هیئت کمیسیون
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
میزشوریادادگاه
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board
صفحه مدار
board
غذای روی میز
board
اغذیه
by the board
از طرف پهلوی ناو
To get on board.
سوار کشتی شدن
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board
تخته حاوی نقشه
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
programmer board
برد برنامه ریز
tea board
سینی
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
sea board
کناردریا
sea board
کناره دریا
scale board
تخته نازک
scaffold board
تخته زیر پا
scaffold board
تخته چوب بست
running board
تخته رکاب اتومبیل
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
runing board
رکاب
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board
میز تنظیم مسافت
press board
مقوای فشرده
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board
پلاتینگ برد
playing the board
بازی فی نفسه
sea board
دریاکنار
seguin board
تخته سگن
selection board
هیات گزینش
straw board
مقوای ضخیم
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
sea board
خط ساحلی
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board
تخته شیرجه
splash board
سپر پاشنه قایق
sliding board
سراشیبی
sliding board
سرسره
side board
میز قفسه دار
side board
میز کناری
side board
میز پا دیواری
side board
میز دم دستی
shoulder board
پیش فنگ
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
playing the board
بازی بر صفحه
sounding board
کمان ویولن وتار
half board
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
ironing board
میزاتو
sandwich board
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
To board a plane.
سوار هواپیما شدن
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
for full board
برای تمام پانسیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com