English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
English Persian
intermittent rating کار اسمی متناوب
Other Matches
intermittent متناوب
intermittent نوبت دار
intermittent نوبهای نوبتی
intermittent بینابین
intermittent اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
intermittent rain بارش متناوب باران
intermittent reinforcement تقویت ناپیاپی
intermittent snow بارشمتناوببرف
intermittent current جریان تناوبی
intermittent current جریان متناوب
intermittent error خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
intermittent error خطای غیردائمی
intermittent error خطای متناوب
intermittent fever تب نوبه
intermittent reception موجگیری متناوب
intermittent drizzle بارشمتناوببارانملائم
rating توان نامی توان قدرت
self rating تعیین میزان استعداد خود
rating سرزنش
rating سنجش توان
rating میزان عوارض
rating ترتیب تقدم
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
rating دسته بندی کردن
rating درجه بندی
rating رژیم اسمی
rating نرخ
rating درجه رتبه
rating دسته بندی
rating تقویم
rating نرخ بندی
rating نحوه عملکرد مجاز
rating ریتینگ
rating plate پلاک مشخصات
peer rating درجه بندی همسالان
performance rating درجه بندی عملکرد
rating plate صفحه مشخصات
rating scale مقیاس درجه بندی
rating plate پلاک قدرت
rating schedule مقیاس درجه بندی
service rating طبقه بندی پرسنلی
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
wattage rating حد واتی
wet rating توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
octan rating درجه اکتان
engine rating توان موتور
rating curve منحنی بدههای اندازه گیری شده
credit rating رتبه بندی اعتباری مشتریان
credit rating میزان اعتبار
continuous rating کار پیوسته اسمی
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cetane rating اشل عددی برای سنجش میزان بهسوزی سوختهای موتورهای دیزل
advancement in rating ارتقاء درجه
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
nominal rating کار اسمی
credit rating درجه بندی اعتبار
knock rating میزان بهسوزی
motor rating توان نامی موتور
merit rating درجه بندی شایستگی
forced distribution rating درجه بندی با توزیع معین
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
voltage rating of a condenser ولتاژ اسمی خازن
maximum current rating جریان نامی حداکثر
graphic rating scale مقیاس درجه بندی نگارهای
short time rating کار کردن با وقفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com