Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 211 (10 milliseconds)
English	Persian
internal combustion	احتراق داخلی
internal combustion	درونسوز
Search result with all words
internal combustion engine	موتور احتراقی داخلی
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی
internal combustion engine	موتوردرونسوز
internal combustion engine	موتور درون سوز
internal combustion engines	موتور احتراقی داخلی
internal combustion engines	موتور احتراق داخلی
internal combustion engines	موتوردرونسوز
internal combustion engines	موتور درون سوز
internal combustion turbine	توربین گازی
Other Matches
combustion	سوخت
combustion	سوزش
combustion	اشتعال
combustion	سوختن
combustion	اشتعال احتراق
combustion	احتراق
heat of combustion	گرمای سوختن
combustion space	فضایسوخت
combustion efficiency	بازده احتراق
combustion area	محفظه احتراق
combustion/exhaust	اگزوز-خروجبخار
heat of combustion	ارزش گرمایی
heat of combustion	گرمای احتراق
combustion chamber	اطاق خرج
external combustion	احتراق خارجی
combustion starter	مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
combustion efficiency	راندمان احتراق
combustion chamber	محفظه احتراق
combustion chamber	اطاق انفجار
constant pressure combustion	احتراق در فشار ثابت
external combustion engine	موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
annular combustion chamber	حلقهمخزنسوخت
internal	درونی
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	باطن
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	ناشی ازدرون
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	باطنی
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	داخلی
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal pressure	فشار درونی
internal power	مصرف داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal programme	برنامه داخلی
internal pole	قطب داخلی
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal phase	فاز درونی
internal reflection	انعکاس درونی
internal security	تامین داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal secretion	هورمون
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقاومت داخلی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal heating	گرمایش داخلی
internal heating	گرمایش خودی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal memory	حافظه داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal modem	مدم داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal furnace	کوره داخلی
internal security	امنیت داخلی
internal shield	غلاف داخلی
internal transactions	معاملات داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal work	کار درونی
internal boundary	مرزداخلی
internal structure	سازه داخلی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal conception	تصور
internal conception	فکر
internal conception	درک
internal conception	اندیشه
internal conception	زاییده افکار
internal conception	عقیده
internal trade	تجارت داخلی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal storage	انباره داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress	تنش داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal timer	زمان سنج داخلی
internal conception	انگاره
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal transmittance	ضریب انتقال
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal connection	اتصال داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
internal conversion	تبدیل درونی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal damping	میرایی داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal development	رشد داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal commerce	تجارت داخلی
internal command	فرمان درونی
internal inhibition	بازداری درونی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal armature	ارمیچر داخلی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal boffles	تیغههای داخلی
internal revenue	درامد داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal energy	انرژی داخلی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal friction	سایش درونی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal font	فونت درونی
internal force	نیروی داخلی
internal friction	اصطکاک درونی
internal friction	اصطکاک داخلی
internal force	نیروی درونی
internal ear	گوش داخلی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal drainage	ابریز بسته
internal efficiency	راندمان داخلی
internal friction	چسبندگی
internal friction	گرانروی
internal electrode	الکترود داخلی
internal door	در داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal wrenching bolt	پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
internal jugular vein	شاهرگگردندرونی
internal voltage drop	افت ولتاژ داخلی
internal impedance drop	افت ولتاژ داخلی
internal bound block	قرقره مغز فلز
internal filum terminale	ترمینالداخلیلیفهای
angle of internal friction	زاویه اصطکاک داخلی
coefficient of internal friction	ضریب اصطکاک داخلی
internal iliac vein	سیاهرگداخلی
internal gear pump	پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
internal hard disk	دیسک سخت درونی
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal iliac artery	سیاهرگداخلی
internal window sill	کف پنجره داخلی
internal lead time	زمان انجام سفارشهای داخلی
internal consistency coefficient	ضریب همسانی درونی
internal emitter point	نقطه امیتر داخلی
internal photoelectric effect	اثر فتوالکتریکی داخلی
internal conversion coefficient	ضریب تبدیل داخلی
internal electerical potential	پتانسیل الکتریکی داخلی
internal power supply	منبع تغذیه داخلی
internal cycle time	زمان چرخه داخلی
internal data representation	نمایش دادههای داخلی
internal rate of return	نرخ بازده داخلی
internal stored program	برنامه ذخیره شده به صورت داخلی
internal saphenous vein	سیاهرگ یاورید صافن
internal transmission factor	ضریب انتقال داخلی
internal firebox boiler	دیگ درونسوز
internal resisting moment	لنگر مقاوم درونی
internal thermal resistance	مقاومت حرارتی داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com