Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
internal damping	میرایی داخلی
Other Matches
damping	میرا شدن
damping	کاستن ازنوسانات دستگاه
damping	تنظیم کار دستگاه
damping	استهلاک ارتعاش
damping	میرایی
damping	خفیدگی
damping	تعدیل
damping	تخفیف
damping	خفگی
damping	استهلاک
damping	تضعیف
damping charactristics	مشخصات خفه شدن ارتعاش
damping winding	سیم پیچی میراکننده
critical damping	میرائی بحرانی
critical damping	میرائی اپریودیک
damping coefficient	ضریب خفیدگی
magnetic damping	میرایی مغناطیسی
magnetic damping	میرایی جریان فوکو
vibration damping	میرایی نوسان
electrodynamic damping	استهلاک الکترودینامیکی
damping vane	پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
damping power	امکان استهلاک
damping power	قدرت میرایی
damping of instrument	خفیدگی سنجه
damping coefficient	ضریب میرایی
damping coil	پیچک خفنده
critical damping	خفیدگی بحرانی
damping factor	نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
damping factor	ضریب میرایی
damping force	نیروی میران
grid current damping	میرایی جریان شبکه
magnetic damping system	دستگاهتنظیممغناطیسی
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	باطن
internal	ناشی ازدرون
internal	باطنی
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	درونی
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	داخلی
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	عملیات ریاضی ALU
internal modem	مدم داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal phase	فاز درونی
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal pole	قطب داخلی
internal power	مصرف داخلی
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal reflection	انعکاس درونی
internal resistance	مقاومت داخلی
internal programme	برنامه داخلی
internal pressure	فشار درونی
internal secretion	هورمون
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal furnace	کوره داخلی
internal heating	گرمایش خودی
internal heating	گرمایش داخلی
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal friction	چسبندگی
internal friction	گرانروی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory	حافظه داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal security	تامین داخلی
internal boundary	مرزداخلی
internal work	کار درونی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal transactions	معاملات داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal structure	سازه داخلی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal conception	تصور
internal conception	فکر
internal conception	درک
internal conception	اندیشه
internal conception	زاییده افکار
internal conception	عقیده
internal conception	انگاره
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal timer	زمان سنج داخلی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal shield	غلاف داخلی
internal security	امنیت داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal stress	تنش داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal storage	انباره داخلی
internal revenue	درامد داخلی
internal command	فرمان درونی
internal commerce	تجارت داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal connection	اتصال داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
internal conversion	تبدیل درونی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal combustion	درونسوز
internal combustion	احتراق داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal inhibition	بازداری درونی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal armature	ارمیچر داخلی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal boffles	تیغههای داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal development	رشد داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal friction	سایش درونی
internal electrode	الکترود داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal energy	انرژی داخلی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal ear	گوش داخلی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal drainage	ابریز بسته
internal discharge	تخلیه داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal force	نیروی داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal font	فونت درونی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal door	در داخلی
internal window sill	کف پنجره داخلی
internal combustion engine	موتوردرونسوز
internal wrenching bolt	پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal gear pump	پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
internal filum terminale	ترمینالداخلیلیفهای
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی
internal combustion engine	موتور درون سوز
internal combustion engines	موتور احتراقی داخلی
internal combustion engines	موتور احتراق داخلی
internal combustion engines	موتور درون سوز
angle of internal friction	زاویه اصطکاک داخلی
internal combustion engines	موتوردرونسوز
internal jugular vein	شاهرگگردندرونی
internal iliac vein	سیاهرگداخلی
internal iliac artery	سیاهرگداخلی
coefficient of internal friction	ضریب اصطکاک داخلی
internal combustion engine	موتور احتراقی داخلی
internal bound block	قرقره مغز فلز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com