Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
internal heating	گرمایش داخلی
internal heating	گرمایش خودی
Other Matches
Is there heating?	آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
heating	گرمایی
heating	گرمایش
d.c. heating	گرمایش جریان دائم
heating value	گرمای سوختن
heating value	گرمای احتراق
heating value	ارزش گرمایی
heating	گرمسازی
heating	سیستم حرارتی
gas heating	گرمایش گاز
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
heating battery	باطری فیلامان
heating blower	دمنده ی حرارتی
under slab heating	سیستم گرمایش از کف زمین
heating wire	سیم حرارتی
aerodynamic heating	افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
heating capacity	فرفیت گرمایش
heating chamber	اطاق گرمکن
heating unit	سازه گرمساز
heating tape	نور حرارتی
heating surface	سطح گرمایش
heating resistor	مقاومت حرارتی
heating power	توان حرارتی
heating mantle	ژاکت حرارتی
heating jacket	ژاکت حرارتی
heating installation	تاسیسات حرارتی
heating furnace	کوره حرارتی
heating flue	تنوره گربه رو
heating flame	شعله
heating element	المان یا عنصر حرارتی
heating effect	اثر گرمایشی
heating current	جریان گرم کننده
heating coil	سیم پیچ حرارتی
preliminiary heating	پیش گرمکنی
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
central heating	گرمایش مرکزی
armature heating	گرم شدن ارمیچر
in-floor heating	سیستم گرمایش از کف زمین
heating oil	سوختگرمازا
heating grille	محفظهگرماده
heating duct	محفظهآبداغ
heating voltage	ولتاژ گرمایش
steam heating	ایجاد حرارت با بخار
underfloor heating	سیستم گرمایش از کف زمین
auxiliary heating	سیستمگرمایی
induction heating	گرمایش القائی
central heating	حرارت مرکزی
impedance heating	گرمایشی امپدانسی
induction heating	گرمکن القائی
radiant tube heating	گرمایش لوله تابان
pre heating time	مدت گرم شدن
low voltage heating	گرمایش فشار ضعیف
high frequency heating	گرمایش فرکانس بالا
hot air heating	گرمایش هوا
The heating doesn't work.	این سیستم حرارتی کار نمیکند.
The heating doesn't work.	این سیستم گرمایشی کار نمیکند.
cooling/heating coils	فنرسردوگرم کننده
floor heating (system)	سیستم گرمایش از کف زمین
indirect induction heating	گرمایش القایی غیرمستقیم
induction heating apparatus	شوفاژ القائی
induction heating coil	بوبین گرمایش القائی
induction heating coil	اندوکتور
continous heating furnace	کوره حرارتی دائمی
central heating system	دستگاه حرارت مرکزی
cathode heating time	مدت گرم سازی کاتد
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment	تهویه
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	باطن
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	درونی
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	داخلی
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	ناشی ازدرون
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	باطنی
internal pressure	فشار درونی
internal reflection	انعکاس درونی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal programme	برنامه داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power	مصرف داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal resistance	مقاومت داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal security	امنیت داخلی
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal secretion	هورمون
internal secretion	ترشح درونی
internal security	تامین داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal pole	قطب داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal memory	حافظه داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal modem	مدم داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal phase	فاز درونی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal shield	غلاف داخلی
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal work	کار درونی
internal conception	انگاره
internal boundary	مرزداخلی
internal conception	اندیشه
internal structure	سازه داخلی
internal conception	عقیده
internal conception	زاییده افکار
internal conception	درک
internal conception	فکر
internal conception	تصور
internal transactions	معاملات داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal storage	انباره داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress	تنش داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal timer	زمان سنج داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal impedance	مقاومت داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal conversion	تبدیل درونی
internal consumption	مصرف داخلی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal connection	اتصال داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal conductor	سیم داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal development	رشد داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal commerce	تجارت داخلی
internal command	فرمان درونی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal boffles	تیغههای داخلی
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal armature	ارمیچر داخلی
internal inhibition	بازداری درونی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal bus	مسیر داخلی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal combustion	درونسوز
internal combustion	احتراق داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal revenue	درامد داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal font	فونت درونی
internal force	نیروی داخلی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal friction	سایش درونی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com