Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
internal medicine	طب داخلی
Other Matches
medicine	دارو
medicine	علم طب
medicine	پزشکی
medicine	دوا
medicine	طب
take one's own medicine <idiom>	پذیرش محاکمه بدون شکایت
patent medicine	داروی اسپسیالیته
f.for practising medicine	پروانه پزشکی
ancient medicine	پزشکی عهد عتیق
ENT medicine	پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
aviation medicine	سیستم پزشکی هوایی
aviation medicine	طب هوایی
forensic medicine	پزشکی قانونی
patent medicine	داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicine	داروی ثبت شده
patent medicine	داروی اختصاصی
alternative medicine	روش معا لجه که در آن از روشهاییمانند طب سوزنی استفاده شود
tonic medicine	داروی نیرو بخش یامقوی
practice of medicine	طبابت
practice of medicine	کار پزشکی
physical medicine	درمان بدنی و توان بخشی
physical medicine	طب توان بخشی
medicine man	پزشک قبیله
medicine man	جادوگر
medicine man	حکیم
medicine ball	توپ پر تمرینی مدیسین بال
medicine ball	توپ چرمی
legal medicine	طب قانونی
legal medicine	پزشکی قانونی
forensic medicine	طب قانونی
preventive medicine	پزشکی پیشگیر
student of medicine	شاگردیامحصل طب
sports medicine	طب ورزشی
space medicine	پزشکی فضایی
space medicine	پزشکی فضانوردی
psychosomatic medicine	پزشکی روان تنی
socialized medicine	بیمه پزشکی همگانی
social medicine	پزشکی اجتماعی
profession of medicine	پیشه پزشکی
preventive medicine	طب پیشگیری
society for computer medicine	انجمن پزشکی کامپیوتر
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	داخلی
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	باطن
internal	باطنی
internal	ناشی ازدرون
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	درونی
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal reflection	انعکاس درونی
internal programme	برنامه داخلی
internal shield	غلاف داخلی
internal security	امنیت داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal security	تامین داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal secretion	هورمون
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقاومت داخلی
internal pressure	فشار درونی
internal power	مصرف داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal loss	تلف داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal modem	مدم داخلی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal memory	حافظه داخلی
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal phase	فاز درونی
internal pole	قطب داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	جور کردن داخلی
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal work	کار درونی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal boundary	مرزداخلی
internal structure	سازه داخلی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal conception	تصور
internal conception	فکر
internal conception	درک
internal conception	اندیشه
internal conception	زاییده افکار
internal conception	عقیده
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal transactions	معاملات داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal storage	انباره داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress	تنش داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal timer	زمان سنج داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal conception	انگاره
internal ear	گوش داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal current	جریان داخلی
internal crack	ترک داخلی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal conversion	تبدیل درونی
internal consumption	مصرف داخلی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal connection	اتصال داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal defense	دفاع داخلی
internal drainage	ابریز بسته
internal door	در داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal development	رشد داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal boffles	تیغههای داخلی
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal armature	ارمیچر داخلی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal inhibition	بازداری درونی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal commerce	تجارت داخلی
internal command	فرمان درونی
internal combustion	درونسوز
internal combustion	احتراق داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal revenue	درامد داخلی
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal friction	سایش درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal force	نیروی درونی
internal force	نیروی داخلی
internal font	فونت درونی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal impedance	امپدانس داخلی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal heating	گرمایش خودی
internal heating	گرمایش داخلی
internal furnace	کوره داخلی
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal friction	چسبندگی
internal friction	گرانروی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal electrode	الکترود داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal energy	انرژی داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal filum terminale	ترمینالداخلیلیفهای
internal electerical potential	پتانسیل الکتریکی داخلی
internal iliac artery	سیاهرگداخلی
internal voltage drop	افت ولتاژ داخلی
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal iliac vein	سیاهرگداخلی
internal jugular vein	شاهرگگردندرونی
internal short circuit	کوتهمداری داخلی
internal lead time	زمان انجام سفارشهای داخلی
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com