Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
intrados springing line
پاطاق درونی
Other Matches
extrados springing line
پاطاق بیرونی
springing
پاطاق
springing of soffit
پاطاق درونی
springing teal
تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
springing of extrados
پاطاق برونی
intrados
قوس درونی
intrados
قوس داخلی
intrados
قوس داخلی طاق
intrados
سطح زیر طاق قوسی
intrados
زیرطاق
intrados
درونسو
intrados
زیر طاق
radius of intrados
شعاع درونسو
spring of intrados
پاطاق درونی
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
down the line
ضربه از کنار زمین
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
to come in to line
موافقت کردن
on line help
کمک مستقیم
on line
داخل رده
on line
در خط
on the line
هواپیمای اماده پرواز
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
قطع
off line
منفصل
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
down line
بار کردن پایین خطی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
o o line
خط تقسیم دیدبانی
out of line
خارج از خط جبهه
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
all along the line
درامتدادهمه خط
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
line out
با خط علامت گذاشتن
o o line
خط دیدبانی سپاه
down the line
<idiom>
درآینده
to come in to line
در صف امدن
line
جبهه جنگ
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
خط
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
: خط کشیدن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
در سمت
line
طرز
line
صفی در خط
line
خط صف
line
سیم
line
طناب خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
by line
خط فرعی راه اهن
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
by line
خط دوم یافرعی
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
طناب سیم
line
رسن
line
: خط
line
سطر
line
ردیف
line
ریسمان
line
رشته بند
line
جاده
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line
دهنه
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
ترازکردن
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
اراستن
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
لجام
line
خط انداختن در
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
line transformer
مبدل خط
loop line
دوراهی
possibilities line
خط امکانات
line tester
ازمایش کننده خط
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
on line operation
عمل درون خطی
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line voltage
ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
load line
خط بار
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line width
پهنای خط
lyman line
خط لیمان
out of line coding
کدگذاری برون خطی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
percolation line
خط نفوذ
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
penny a line
پست
penny a line
ارزان
outhaul line
برون کش
overhead line
سیمکشی هوایی
overhead line
خط هوایی
to plough a line
خط یا شیارانداختن
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
pass a line
رد کردن طناب
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
median line
میانه
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
multicore line
خط چند رشتهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multipoint line
خط چند نقطهای
off line operation
عملکرد برون خطی
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
marline or line
طناب کوچک دولا
line terminal
ترمینال خط
line of retreat
خط عقب نشینی
line of flux
خط شار
line of flow
خط جریان
line of fire
خط اتش
line of fall
خط فرود گلوله به زمین
line of fall
خط فرود
line of engagement
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
line of duty
نحوه انجام وفیفه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com