English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English Persian
issue a warning اخطار صادر کردن
Other Matches
as a warning to others برای عبرت دیگران
warning اخطاریه دادگاه
warning که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning توجه به خط ر ممکن
warning اطلاع
as warning to برای عبرت
warning اعلام خطر کردن هشدار
warning خبر
warning اگهی
warning تحذیر
warning اخطار
warning زنگ خطر
warning اعلام خطر
warning عبرت
warning اژیر هشدار
warning اشاره
warning هشدار
warning signal علامت اعلام خطر
warning sign علامت احضار
warning pipe لوله خبر
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning signal علامت خطر
warning system سیستم الارم
warning order دستور اگهی
warning radar رادار هشدار دهنده
warning net شبکه اژیر
warning agent گند گاز
warning pipe لوله سرریز
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
warning cries فریادهای هشدار
warning light چراغ خطر
warning light لامپ خطر
local warning اعلام خطر محلی
warning line خط اخطار
warning net شبکه اعلام خطر
warning system سیستم خبردهنده
warning plate صفحههشدار
warning lights چراغهشدار
warning track منطقهجریمه
warning device وسیلههشدار
He took no heed of my warning. به اخطار من توجهی نکرد
local warning سیستم اعلام خطر محلی
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning اعلام خطر کردن
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning اعلام خطر کردن
warning sign علامت اخطار
foil warning line حلقهاخطارخنثیکننده
small craft warning پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
danger warning level حداقل موجودی
The warning light seems to have malfunctioned. چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
airspace warning area منطقه اعلام خطر هوایی
airborne early warning راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
battery warning light چراغهشدارباطری
oil warning light چراغهشدارروغن
on-air warning light نورهشدارنورروشن
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
control and warning center سیستم کنترل و اعلام خطر
airborne early warning اعلام خطر هوابرد
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
air warning net شبکه اعلام خطر هوایی
door open warning light چراغهشداربرایبازبودندر
low fuel warning light چراغهشدارکمبودبنزین
oil pressure warning indicator شاخصهشدارفشارروغن
main beam warning light اشعهاصلینورهشداردهنده
sabre and epee warning line خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
seat-belt warning light چراغهشدارکمربندایمنی
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers] با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]
over issue زیاد انتشاردادن
of no issue بی نتیجه
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
issue بر امد
of no issue بیهوده
issue پی امد
issue خارج شدن
issue صادر شدن
issue افتتاح کردن
issue مسئله
issue موضوع
at issue موضوع بحث
issue ناشی شدن
issue انتشار دادن
issue موضوع شماره
issue نتیجه بحث
issue رواج دادن
issue نژاد
issue نوع
issue ممر
issue موضوع دعوی
issue نشریه فرستادن
issue صادرکردن
issue توزیع
issue توزیع کردن
issue مسئله قضیه تحویل جنس
issue صدور مطلب
issue صادر کردن
issue بیرون امدن
issue انتشار دادن صدور
issue انتشار
issue کردار اولاد
issue عمل
issue [outcome] پایان
gratuitous issue لباس پیشکش
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue [outcome] بر آمد
issue [outcome] نتیجه [بحثی ]
To settle the issue one way or the other. تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
This question is not at issue. بحث روی این موضوع نیست.
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue بدون اولاد مردن
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on). صلاحت نیست با من طرف بشوی
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
side issue موضوع فرعی
fiduciary issue اسکناسهای اعتباری
issue pea داغ نخود
issue priority تقدم توزیع اماد
general issue ملزومات ارتش
general issue تدارکات عمومی ارتش
gratuitous issue اماد پیشکشی
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
issue commissary کارپردازی یادفتر توزیع
loose issue تدارکات روباز
issue note برگه صدور
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue priority ترتیب تقدم توزیع
issue of law نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue price قیمت اعلام شده
bond issue صدور اوراق قرضه
unit of issue مبنای توزیع
basic of issue مبنای توزیع
unit of issue واحد توزیع
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
to issue instructions دستور صادر کردن
bank of issue بانک ناشر اسکناس
side issue مسئله فرعی
issue a credit افتتاح اعتبار
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
issue commissary مسئول توزیع
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
I feel relieved because of that issue! خیال من را از این بابت راحت کردی!
to carry something to a successful issue چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
issue [of something] [ID card or check] صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
To bring a matter to successful issue . کاری را به نتیجه رساندن
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up . شلوغش نکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com