English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English Persian
it is past reclaim دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
Other Matches
reclaim احیاء کردن
reclaim پس گرفتن
reclaim استردادکردن
reclaim احیاء اراضی موات
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim مرمت کردن اصلاح کردن
reclaim اصلاح شدن
reclaim باز گرفتن
acid reclaim بازیابی اسید
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
past بعد از مافوق
the past چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past دور از پیش از
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
what by gone or past مافات
what is the past of go چیست
past سابقه
past ماضی
past درماورای
past گذشته از ماورای
past پیشینه وابسته بزمان گذشته
past پایان یافته
past پیش ماقبل
past گذشته
the year past سال گذشته
the present and the past گذشته و حال
the present and the past حال و گذشته
the present and the past اکنون و گذشته
the past tense زمان ماضی ماضی مطلق
the past tense زمان گذشته
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
for some time past مدتی
to file past رژه رفتن
to march past رژه رفتن
to rank past رژه رفتن
past participle اسم مفعول
past participles اسم مفعول
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
During the past few days. طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
past tense زمان گذشته
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
to sweep past تندگذاشتن
to sweep past اسان رفتن
past years سالهای گذشته
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
half past two دوونیم
for some time past درگذشته
for some time past تا چندی پیش
file past رژه رفتن
past perfect ماضی بعید
past masters استاد قدیمی
past masters استاد پیشین
past master استاد قدیمی
past master استاد پیشین
i went past the house از پهلوی ان خانه رد شدم
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
past or preterite d. ماضی مطلق
march past رژه رفتن
march past رژه
make up for the past جبران مافات کردن
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
past perfect tense ماضی بعید
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
We are past that sort of thing . دیگر این کارها از ماگذشته
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
spike past the block ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
Whistle past the graveyard <idiom> تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com