Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
judicial power
قوه قضاییه
Other Matches
judicial
قضایی
judicial
شرعی وابسته بدادگاه
judicial
قطعی داوری کننده
judicial
قاطع
judicial immunity
مصونیت قضایی
judicial arbitrator
داور قضائی
judicial confession
اقرار در دادگاه
judicial court
محاکم عدلیه
judicial assistance
معاضدت قضایی
judicial delegation
تفویض قضایی
judicial precedent
رویه قضایی
judicial arbitrator
داور قانونی
judicial review
تجدید نظر قضائی
quasi judicial
شبه قضایی
relating one judicial ti another
اناطه
judicial interrogator
قاضی تحقیق
judicial court
دادگاههای دادگستری
judicial writ
نامه رسمی صادره از محکمه
judicial settlement
حل اختلاف قضایی
judicial separaion
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
judicial separaion
در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
judicial settlement
تسویه قضایی
judicial interrogator
بازپرس
competent judicial authorities
مقامات صالحه قانونی
competant judicial authority
مقامات صلاحیت دار قضائی
judicial circumstantial evidence
اماره قضایی
The formalities of judicial process.
تشریفات حقوقی وقضایی
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power
قوه
[ریاضی]
outside power
جریان خارجی
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will power
<idiom>
قدرت
power up
برق
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
e. power
نیروی اجرایی
e. power
قوه مجریه
in power
دارای اختیارات
power saw
دستگاه اره
power saw
اره ماشینی
useful power
قدرت مفید
useful power
توان مفید
will to power
قدرت خواهی
will-power
اراده
will-power
تصمیم
will-power
عزم راسخ
in power
صاحب مقام
will-power
قدرت اراده
power on
روشن کردن
power up
روشن کردن
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
زور بکاربردن
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
قدرت دیدذره بین
power
قدرت نیرو
power
شدت
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
توانایی
power
انرژی
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
توان برقی
power
نیرو
power
توان
power
حذف توان کامپیوتر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
توان از دست رفته
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
درشت نمایی قدرت دوربین
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
برقی
power
برتری
power
قدرت
power
زور
power
دستگاه برقی
power
توان
[ریاضی]
power
قوه یا توان
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
قوه
power
راندن
power
توان نیرو
power
اقتدار و اختیار
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
دولت
power play
حمله دسته جمعی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power pack
جعبه تغذیه
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power play
نقشه تهاجمی
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power turret
برجک برقی
power unit
پیش راننده
power user
کاربر پیشرفته
power supply
تامین کننده برق
power supply
منبع انرژی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power supplay
منبع قدرت
power shovel
ماشین خاک کش
power shovel
بیل مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power volleyball
والیبال قدرتی
power consumer
مصرف برق
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power brake
ترمز سروو
power endurance
توان استقامت
power cable
کابل قدرت
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
power consumption
مصرف قدرت
power consumption
مصرف برق
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power circuit
مدار توان
power cable
کابل جریان قوی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
power of reservation
حق اعتراض
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power outege
قطع قدرت
power outege
قطع برق
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power factor
ضریب توان
power mains
شبکه نیرو
power mains
شبکه جریان قوی
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power installation
تاسیسات جریان قوی
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power-on button
دکمهروشنشدندستگاه
power cut
خاموشی
power blackout
قطع برق
power failure
قطع برق
power cut
قطع برق
power blackout
رفتن برق
power failure
رفتن برق
power cut
رفتن برق
solar power
نیروی خورشیدی
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power failure
خاموشی
power-on light
چراغروشنشدندستگاه
TV power button
دکمهروشنکنندهتلوزیون
corridors of power
مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power cut
قطعبرق
power point
اتصالبرق
power worker
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com