English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
labor laws قوانین کار
Search result with all words
child labor laws قوانین کار کودکان
Other Matches
laws علم حقوق
laws داتا
in-laws نامادرییاناپدری زنبابا یا شوهرننه
by-laws ایین نامه
laws حقوق
laws حقوق عدالت
laws بربست
laws قانون
laws حق حقوق
laws قاعده
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws شریعت
peronality of laws حالت ویژه قانون
peronality of laws ویژگی قانون
explanation of laws شرح قوانین
promulgation of the laws انتشار قوانین
radiation laws قوانین تابش
sanctioned laws مصوب
conflict of laws تعارض قوانین
forest laws قوانین جنگل
gas laws قوانین گازها
gas laws قانون گاز
laws of the game مقررات مسابقه
mendelian laws قوانین مندل
korte's laws قوانین کرت
kepler's laws قوانین کپلر
kepler laws قوانین کپلر
joule's laws قوانین ژول
interpertation of laws تفسیر قوانین
murphy's laws قوانین مورفی
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
written laws قوانین مدون
zipf's laws قوانین زیف
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
licensing laws قانونکنترلفروشمشروباتالکلی
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
written laws حقوق مدون
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
bye-laws ایین نامه
adjective laws قوانین مربوط باصول محاکمات
newton's laws of motion قوانین نیوتون
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتون
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
Gun laws need to be revisited. قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
labor کوشش کردن
labor نیروی کارگری
labor نیروی انسانی
labor تقلاکردن
labor زحمت کشیدن
labor using کاربر
labor حزب کارگر
labor کارگر عمله
labor کار
labor رنج
labor زحمت کوشش
labor درد زایمان
labor service اداره کار
labor service سازمان کار
labor movement نهضت کارگری
labor organization سازمان کارگری
labor pain درد زایمان
labor service اتحادیه کارگران
labor party حزب کارگر
labor power توان نیروی کار
labor productivity بازدهی نیروی کار
labor saving کاراندوز
labor productivity بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
labor relations روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
labor shortage کمبود نیروی کار
labor slowdown کندی کار
labor theory of value نظریه ارزش کار
unskilled labor کارگر غیرماهر
nonproductive labor کار غیر مولد
unskilled labor نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
quantity of labor مقدار کار
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
unskilled labor نیروی کار ساده
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
supply of labor عرضه کار
out flow of labor خروج نیروی کار
labor turnover نقل و انتقال کارگری
labor theory of value تئوری ارزش کار
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
nonproductive labor کار بی حاصل
labor union سندیکای کارگری
division of labor تقسیم کار
embodied labor کار مجسم
exploitation of labor استثمار کارگر
exploitation of labor بهره کشی کارگر
forced labor کار اجباری
forced labor بیگاری
hard labor اعمال شاقه
hours of labor ساعات کار
inflow of labor جریان ورود کارگر
labor agreement موافقتنامه کار
cheap labor نیروی کار ارزان قیمت
labor union اتحادیه کارگری
labor union اتحادیه کارگران
labor unions سندیکای کارگری
labor unions اتحادیه کارگری
labor unions اتحادیه کارگران
labor agreement قرارداد کار
cheap labor کار ارزان
labor market بازار کار
mobility of labor تحرک نیروی کار
labor income درامدهای کار
labor intensive کاربر
labor force نیروی کار
labor cost هزینه کار
labor economics اقتصاد کار
labor intensity کارطلبی
labor contract قرارداد کار
labor mobility تحرک نیروی کار
labor camp اردوگاه کار
labor boycott دست از کارکشیدن
labor boycott تحریم کار
labor movement جنبش کارگری
labor intensity کاربری
labor augmenting کارافزا
labor intensive کارطلب
labor saving devices ابزارهای کاراندوز
labor intensive production تولید کاربر
labor participation rate نرخ مشارکت نیروی کار
labor intensive goods کالاهای کاربر
to labor [American English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
women labor force نیروی کار زنان
value of marginal product of labor ارزش تولید نهائی کار
marginal disutility of labor عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
international division of labor تقسیم کار بین المللی
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
labor capital ratio نسبت کار به سرمایه
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
dual labor market بازار کار دوگانه
rural labor force نیروی کار روستائی
labor saving techinque فن کاراندوز
agricultural labor productivity بهره دهی کارگر کشاورزی
total labor force کل نیروی کار
ratio of capital to labor نسبت سرمایه به کار
unit cost of labor هزینه واحد کار
capital labor ratio نسبت سرمایه به کار
active labor force نیروی کار فعال
Department of labor [American English] اداره کار
marginal physical product of labor محصول فیزیکی نهائی کار
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com