English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
large scale raid حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
Other Matches
large scale بمقدار زیاد
large-scale مقیاس بزرگ
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale در مقیاس بزرگ
large scale مقیاس بزرگ
large-scale بمقدار زیاد
large-scale در مقیاس بزرگ
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale computer سیستم کامپیوتر قوی
sale on a large scale فروش زیاد
large scale map نقشه مقیاس بزرگ
large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
large scale computer که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
very large scale integration قطعه
large scale production method روش تولیدانبوه
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
super large scale integration قط عه
raid حمله ناگهانی
raid ورود ناگهانی پلیس
raid یورش اوردن
raid هجوم اوردن
raid کمین
raid تک هوایی
raid تک ناگهانی حمله هوایی
raid تک سریع تاخت و تاز
raid تک نفوذی سریع
raid سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود
raid یورش
raid تاخت و تاز
police raid حمله ناگهانی پلیس
sneak raid دستبرد سریع
police raid ورود ناگهانی پلیس
to makea raid.on حمله کردن بر
sneak raid دستبرد
nuisance raid تک ایذایی
nuisance raid تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده
raid clerk نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
bombing raid بمبارانکردن
an air raid بمباران
sneak raid کمین سریع تک برق اسا
an air raid حمله هوایی
air raid بمباران هوایی
air raid تک هوایی
air raid shelter پناهگاه حمله هوائی
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
large درشت لبریز
in large بمقیاس زیاد
by and large <idiom> روی هم رفته
at large به طور کلی [معمولا]
the large one بزرگه
in large بمقدار زیاد
by and large کلا
by and large رویهمرفته
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
large n ازادی
large هنگفت
large جادار
large وسیع
large n بتفضیل
large جامع
large کامل
large سترگ بسیط
large بزرگ
large حجیم
large n ازادانه
so large باین بزرگی
large پهن
large n مفصلا بطور کلی
large n سر بسته همینطوری
of a large size بزرگ
large adv زیاد
large sized a بزرگ
large adv بیشتر
large aircraft هواپیمای بزرگ
considerably large بس بزرگ
large detail جزء بزرگ
large hande a دست باز
large hande a حریص
large handed دست باز
large hearted همدرد
large hearted مساعد
large sized بزرگ
it is unusually large ازاندازه معمول بزرگتراست
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
gentleman at large قای بیکار
to a large extent زیاد
to set at large رهاکردن
to set at large ازاد کردن
to a large extent تا حد زیادی
in large quantities بمقادیرزیاد
in large quantities خیلی خیلی
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
it is unusually large فوق العاده بزرگ است
large hande a دارای دست بگیر گیرنده
to a large extent خیلی
set at large ازاد کردن
set at large ول کردن
large spread مروحه خیلی باز است
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
a large car یک اتومبیل بزرگ
large minded ادم فرفیت دار
large minded متفکر
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
large minded دارای فکر وسیع
large minded ادم فهمیده
large ship ناو بزرگ
large leaved گل بوته
large intestine قولون روده فراخ
large intestine معاء غلاظ
large hearted سخاوتمند بخشنده
large blade تیغهبزرگ
large wheel چرخبزرگ
large hearted نظر بلند
large white خوک سفید انگلیسی
large spread فاصله گلوله ها راکم کنید
large intestine روده بزرگ
large ship کشتی بزرگ
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
large detached house خانهویلایی
large chopping knife ساطور
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
very large data base پایگاه داده بسیار بزرگ
There he is in the flesh. there he is as large as life. خودش حی وحاضر است
large leaved hybrid petunia اطلسی دهن اژدر
scale value ارزش مقیاسی
scale up افزایش به نسبت ثابت
k scale مقیاس ک
scale down کاهش تدریجی
t scale مقیاس T
scale down کاهش
scale down به نسبت ثابت
scale down کاهش مقیاس
m f scale مقیاس نرینگی- مادینگی
scale up افزایش مقیاس
scale up افزایش
scale مقیاس نقشه
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
scale ن
scale قپان
scale ترازو
scale جدول
scale ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
scale شاخص
scale طبله
scale میزان مقیاس درجه
scale طبلک درجه
scale دسته بندی
scale درجه بندی
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
scale مقیاس کردن
scale کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
scale مشابه 8865
scale کمتریا افزایش نسبت
scale نرخ دو مقدار
scale خطکش
two scale دودویی
two scale دو مقیاسی
scale درجه
scale مقیاس گذاشتن
scale قطعه
f scale مقیاس اف
scale مقیاس
to scale up or down مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
to scale down پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
z scale مقیاس " زی "
x scale مقیاس طولی عکس
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
scale of project وسعت طرح
ration scale مقیاس نسبتی
rating scale مقیاس درجه بندی
range scale طبله مسافت
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
scale factor ضریب اندازه
scale factor پیمایش
psychological scale مقیاس روانی
product scale مقیاس فراورده
precision scale مقیاس دقیق
scale factor مقیاس گذاری
sight scale مقیاس نشانه روی
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
scale of weights جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
scale of project اندازه طرح
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
scale of preferences مقیاس برتریها
scale board تخته نازک
scale of production مقیاس تولید
scale of preferences مقیاس رجحانها
scale armor زره پولک دار
scale factor ضریب مقیاس
return to scale بازده نسبت به مقیاس
reasonable scale مخارج متعارفه
sight scale طبله نشانه روی
scale of balance کپه
site scale طبله تراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com