Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
Other Matches
latent
مکنون
latent
راکد
latent
نهفته
latent
نهان
latent
درحال کمون
latent
پوشیده
latent
ناپیدا
latent
اضافه ازفرفیت بار موجود
latent
پنهان
latent defect
عیب ناپیدا
latent defect
نقض پوشیده
latent structure
ساخت نهفته
latent schizophrenia
اسکیزوفرنی نهفته
latent roots
ریشههای نهفته
latent period
دوره کمون مرض
latent homosexuality
همجنس خواهی نهفته
latent learning
یادگیری نهفته
latent heat
گرمای نهان
latent heat of fusion
گرمای ذوب
latent heat of fusion
گرمای نهان ذوب
latent heat of varporization
گرمای نهان تبخیر
latent heat of sublimation
گرمای تصعید
latent heat of sublimation
گرمای نهان تصعید
latent dream content
محتوای نهفته رویا
electronic
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic
روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic
مشابه 3510
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic
باس ولتاژ کم
electronic
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic
الکترونیک
electronic
الکترونیکی
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic jamming
پخش پارازیت
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
electronic formula
فرمول الکترونی
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic lens
عدسی یا لنز الکترونی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
electronic magazine
مجله الکترونیکی
electronic mail
پست الکترونیکی
electronic microscope
میکروسکوپ الکترونی
electronic flash
فلاش الکترونی
electronic filling
پر کردن الکترونیکی
electronic excitation
تحریک الکترونی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic current
جریان الکترونی
electronic current
جریان الکترونها
electronic deception
فریب الکترونیکی
electronic density
چگالی الکترونی
electronic element
عنصر الکترونیکی
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission
انتشار الکترونها
electronic engineer
مهندس الکترونیک
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic tag
مانیتور مچ پا
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
electronic spreadsheet
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic rectifier
یکسوساز الکترونی
electronic music
موسیقی الکترونیکی
electronic rectifier
یکسوکننده الکترونی
electronic radiation
تشعشع الکترونی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
electronic pen
قلم الکترونیکی
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic structure
ساختار الکترونی
electronic switch
سوئیچ الکترونی
electronic ballast
بالنالکتریکی
electronic piano
پیانوالکتریکی
electronic scales
ترازویالکتریکی
electronic viewfinder
پایندهتصویرالکتریکی
electronic tagging
لباسردیاب
electronic warfare
میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare
جنگ الکترونیک
electronic voltmeter
ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
electronic transition
جهش الکترونی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic components
اجزاء الکترونیکی
electronic concentration
غلظت الکترون
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
electronic tag
لباس ردیاب
electronic brain
مغز الکترونیکی
electronic publishing
انتشارات الکترونیکی
electronic charge
بار بنیادین
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic transfer of data
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures
اقدامات ضد الکترونیکی
electronic countermea sures
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic bulletin board
یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
email
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
ایمیل
email
[short for electronic mail]
رایانامه
image
شبیه سازی
self image
خویشتن شناسی
image
صورت
self image
پیش خودمجسم سازی
image
پیکر
image
تندیس
image
منعکس کردن
image
نقش کردن
image
مجسمه
image
عکس
image
مجسمه شکل
image well
چاه مجازی
image
شکل
image
پنداره
image
تصویر
image
پندار
self image
تجسم نفس واعمال خود
image
تصور خیالی
image
منظر
image
مجسم کردن
image
تصویر الکتریکی
image
تصویر ذهنی
image
عکس هوایی
image
نگار
image
تمثال
image
شمایل
image
فشرده سایز داده یک تصویر
image
تصویر کردن
image
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
image
کپی از طرح یا تصویر اصلی
image
مجسمه
image
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
after image
پس دید
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
image
نشان دادن تصویر
image
خوب شرح دادن
image
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
image
تصور سیما
image
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
image
[دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image
[وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
image
[وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
image
نقش
image
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
image ray
پرتو تصویر
image ray
شعاع تصویر
image shift
جابجایی تصویر
image side
جهت تصویر
image sinusoidally
تابیدگی تصویری
image source
منبع تصویر
image space
فضای تصویر
image speard
انتشار تصویر
image speard
گسترش تصویر
image test
ازمایش تصویر
image registration
ثبت تصویر
image sharpness
خطوط مورب تحت زاویه معین
image retention
ضبط تصویر
image reversal
واژگونی تصویر
image reversal
نقض تصویر
image reversal
برگشت تصویر
image scale
مقیاس تصویر
image shape
کادر تصویر
image response
پاسخ تصویر
image resolution
تجزیه تصویر
image reproduction
تولید مجدد تصویر
image registration
ترام تصویر
image sharpness
ترام تصویر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com