Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
left-wing
شخص دست چپی
left-wing
مربوط به جناح چپ
Other Matches
left wing
مربوط به جناح چپ
left wing
شخص دست چپی
left wing of army
پهلوی چپ میسره
left wing of army
جناح یسار
left wing for ward
پیشرو دست چپ
She was left out in the cold . she was left high and dry .
سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)
طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold .
کلاهم پ؟ معرکه است
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
wing it
<idiom>
بدون آمادگی
take (someone) under one's wing
<idiom>
زیرپروبال شخص راگرفتن
off wing
محل بازیگر گوش
on the wing
پرواز کننده
to take wing
پابفرارگذاشتن
to take wing
پرواز کردن
to take under one's wing
حمایت کردن
to take under one's wing
سرپرستی کردن
right wing toward
میمنه
right wing toward
دست راست
right wing toward
پیشرو
right-wing
جناح راست
right wing
جناح راست
on the wing
سیار متحرک
on the wing
بالدار
wing and wing
حرکت با باز بودن کامل بادبانها
wing
گروه هوایی
wing
بالدار کردن پردارکردن
wing
پرواز پرش
wing
دسته حزبی
wing
شاخه شعبه
wing
بال
wing
طرف
wing
پره زائده پره دار
wing
جناح
wing
پره
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing
بال مانند زائده حبابی
wing
پیمودن
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing
گوش زمین
wing
لنگه
wing
تیپ هوایی جناح
upper wing
بال بالایی در هواپیمای دوباله
vent wing
پنجره گردان
wing footed
دارای پای پردار
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wind wing
پنجره کوچک تهویه اتومبیل
wing drop
افت ناگهانی برا روی یک بال
wing area
مساحت بال
wing axis
محور بال
wing box
ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
wing chair
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
wing covert
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
wing drag
پسای بال
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
mid wing
بال وسط
wing screw
پیچ گوشه دار
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
queen's wing
جناح وزیر شطرنج
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
right wing forward
پیشرو دست راست
right wing of army
جناح یمین
right wing of army
پهلوی راست میمنه
right wing to ward
پیشرو
right wing to ward
دست راست
rotary wing
بال گردان
rotary wing
هواپیمای بال گردان
sea wing
نرم تن دو کپه دریایی
low wing
بال پایین
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
straight wing
بالمستقیم
hind wing
بالعقبی
wing wall
دیواره جانبی
wing tunnel
تونل باد
wing tip
نوک کفش دارای قوس منحنی
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
wing tanks
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing strut
پایه بال
tapered wing
بالنوکتیز
wing attack
حملهگوشه
wing defence
دفاعگوشه
chimney-wing
بغله های شومینه
bat's-wing
[نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
wing vein
رگهبال
wing slat
نوکباله
wing rib
دندهبال
wing pallet
سطحپرهمانند
wing membrane
اجزایبال
wing spread
فاصله بین دو سر بال
wing spar
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing nut
پیچ و مهره دارای جاانگشتی
wing loading
نسبت وزن کل به مساحت یال
wing loading
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing halfback
هافبکهای کناری
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward
فوروارد گوش
wing footed
سریع
wing nut
خروسک
wing nut
پیچ خروسکی
wing nut
مهره گوشه دار
wing skin
پوسته بال
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing setting
نصب بال
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing root
ریشه بال
wing reactions
واکنشهای بال
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing photograph
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing footed
تند
fixed wing
بال ثابت
fixed wing
هواپیمای بال ثابت
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
high wing
بال بالا
double wing
بازی هافبک در گوش
center wing
بال میانی
king's wing
جناح شاه شطرنج
delta wing
بال مثلث
delta wing
بال دلتا
isoclinic wing
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
hard wing
بال صلب
inside wing
بال داخلی
fixed-wing
بال ثابت
fixed-wing
هواپیمای بال ثابت
cantilever wing
بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
wing commander
سرهنگ دوم هوایی
wing commanders
سرهنگ دوم هوایی
highed wing
بال لولاشده
real box wing
بالی با سه تیرک
low mid wing
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
to piniona bird's wing
نوک بال مرغی را چیدن
fixed wing aircraft
هواپیما با بال ثابت
reverse chicken wing
نوعی کلید کشی
rotary wing aircraft
هواپیما با بال گردنده
[extreme]
right-wing scene
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
swept-back wing
بالدم جارویی
box beam wing
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
variable area wing
بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
leg ride and reverse chicken wing
سگک قفل قیصر
to be left
ماندن
to be left
زیاد امدن
left inner
بازیکنمهاجمچپ
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
right and left
ازهرسوبهرسو
left
: چپ درطرف چپ
outside left
گوش چپ
She just left ( went ) . off she went .
گذاشت ورفت
left d.
نظام به چپ
left
ضربه چپ
keep to the left
دست چپ بروید
left
: زمان ماضی فعل leave
left
جناح چپ
on the left
در سمت چپ
left over
زیاد امده
left
<adv.>
سمت چپ
to the left
<adv.>
سمت چپ
left over
باقی مانده
on the left
<adv.>
سمت چپ
from right and left
از چپ وراست
KEEP LEFT
از سمت چپ حرکت کنید.
from right and left
از هر سو
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
nothing was left over
چیزی زیادنیامد
left$
تابع $LEFT در زبان BASIC
nothing was left over
چیزی باقی نماند
left halfback
هافبکچپ
left-hander
ادم چپ دست
left safety
مهرهمفمنچپ
left-hander
چپ دست
left atrium
آتریوم چپ
left forward
فورواردچپ
left centre
مرکزچپ
left-hander
پیچ به سمت چپ
left fielder
دفاعچپزمین
left field
سمتچپزمین
left guard
محافظچپ
left defence
دفاعچپ
left cornerback
مهرهگوشهعقبچپ
left-hand
واقع در سمت چپی
left half
نیمهچپ
left channel
بلندگویسمتچپ
left lung
ریهچپ
left outside linebacker
مهرهنطآخریبیرونیچپ
left tackle
دفاعچپ
left valve
لبهچپ
to jink right
[left]
ناگهان مسیر را به راست
[چپ]
تغییر دادن
Please turn left now.
لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
No left
[right]
turn!
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
to turn left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
to be left in disbelief
<idiom>
باور نکردنی بودن
to be left in disbelief
<idiom>
قابل فهم نبودن
left parenthesis (
پرانتز باز
to be
[left]
stranded
سرگردان شدن
to be
[left]
stranded
دربدر شدن
left-hand
چپ دست
left-hand
دست چپ
left-handed
چپ دست
Left parting
جداشونده چپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com