English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
letter lock قفل حروفی
Other Matches
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out حبس کردن
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
to lock out پشت در
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock in از بیرون در را روی کسی بستن
to lock out نگاه داشتن
lock out بسته شدن کارخانه
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up حبس
lock up بازداشتگاه
lock up حبس کردن
lock up در محلی محصور کردن
lock up زیر قفل نگه داشتن
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock out تعطیل کارخانه
to lock off جدا کردن
lock out حبس کردن تحریم کردن
lock out قفل کردن
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
lock طره گیسو
lock قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock چفت شدن
lock قفل گلنگدن
lock چفت
lock بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock قفل شدن
lock راکدگذاردن
lock بغل گرفتن
lock محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock سدبالابر چشمه پل
lock سد متحرک
lock چفت و بست مانع
lock قفل چخماق تفنگ
lock دسته پشم
lock قفل
lock محکم نگهداشتن
lock قفل کردن بستن قفل
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock away درجای قفل شده نگه داشتن
lock قفل کردن
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
ignition lock قفل موتور
safety lock چفت ضامن سلاح
safety lock قفل ضامن
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
rim lock قفل دو راه
rim lock سیم بند دو راه
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
keep under lock and key مهر و موم کردن
two bolt lock قفل دو زبانه
time lock گاه قفل
time lock قفل ساعتی
flint lock چخماقی
under lock and key زیر قفل
hydraulic lock قفل هیدرولیکی
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
scalp lock کاکل
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
puzzle lock قفل رمزی
putlog or lock زیرتختهای
putlog or lock چوب بست
lock spring قاب ساعت فنری
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock option اختیار کاربرد قفل
lock nut مهره پشت گیر
lock hospital بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
lock code رمز قفل
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
light lock نوربند
lock step محدود
lock step گیردار
putlog or lock تیر افقی
pollack or lock یکجور ماهی روغن
percussion lock ماشه تفنگ
net lock قفل چهارراه
net lock سیم بند چهارراه
lock washer واشر قفلی
lock washer واشر پشت گیر
lock nut مهره قفلی
lock torque قفل پیچش
lock step غیر قابل انعطاف
light lock درب نوربند
mortise lock قفل و بست
ankle lock فیتیله پیچ
bail lock قفل قرقره ماهیگیری
lock dial تنظیمقفل
key lock قفلرمزی
swivel lock قفلچرخان
check lock مهره پشت گیر
check lock ساعت امتحان کننده
equipment lock قفلتجهیزات
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
drawbar lock قفلمیلهکشنده
air lock دریچه هوابند
air lock اطاقک فشارهواپیما
air lock راهروی فشار
lock-up garage صندوقامانات
tubular lock قفلمیلهای
tape lock قفلنوار
switch lock دکمهقفل
lock-chamber منفذقفل
combination lock قفل حروفی
lock switch کلیدقفل
lock ring حلقهقفل
lock rail ریلقفلشده
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
cycle lock قفلدوچرخه
column lock قفلپایه
firing lock قفل اتش
dead lock کوچه بن بست
dead lock اشکال
dead lock گیر کردن گیر
dead lock مانع
die lock گیره حدیده
door lock قفل در
door lock کلید خانه
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
vapor lock قطع کامل جریان سیال
flint lock تفنگ
elf lock موی درهم برهم
elf lock زلف ژولیده
door lock قفل
elf lock گیس جنی
dead lock وقفه
canal lock سرمتحرککانال
cylinder lock قفل میلهای
arm lock قفلبازو
Luer-Lock tip لوئر
Luer-Lock tip نوکلاک
blade tilting lock قفلتیغهواژگون
lock emptying system قفلسیستمتخلیه
shift lock key دکمهقفل
side-tilt lock قفلکنندهکناری
camera platform lock محلقفلدوربینبهپایه
horizontal motion lock دستهتنظیمافقی
lock in base tube لامپ قفلی
outside hook and overan lock لنگ تندر
To insert the key in the lock. کلید را به قفل زدن
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
lock, stock, and barrel با همه چیز
rip fence lock قفلشکافنردهای
lock with wooden bolt کلیدان
steering column lock قفل فرمان اتومبیل
mortise dead lock قفل توکار
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
laboratory air lock آزمایشگاهحبسهوا
steering wheel lock قفل غربالک
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
air lock caisson صندوقه تحت فشار
num lock key کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
lock filling intake قفلمکش
caps lock key کلید Lock Caps
scroll lock key کلید Lock Scroll
lock filling opening قفلبازکنندهمکش
num lock key کلید Lock Num
lift cord lock قفلطناببالابر
The key stuck in the door lock . کلید درقفل گیر کرد
lock filling and emptying opening قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying system دستگاهتخلیهوپرکردن
internal tooth lock washer واشرداخلدندانهای
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
Be sure to lock ( shut , close ) the door . مبادا در راباز بگذاری
interior door lock button دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
letter no نامه شماره 5
letter معرفت دانش
letter اثارادبی
letter of a اطلاع نامه
letter کاغذ ادبیات
letter of a اگاهی نامه
letter مراسله
letter نامه
letter حرف چاپی
letter حرف الفباء
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter حرف
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to the letter <idiom> طبق قانون
letter باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
to the letter <adv.> کلمه به کلمه
to the letter <adv.> مو به مو
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
to a. letter فرستادن
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter نوشته
letter سند
to the letter طابق النعل بالنعل
to the letter <adv.> نکته به نکته
letter معرفی نامه
letter نویسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com