Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English
Persian
leveling staff
ژالون نقشه برداری
leveling staff
میر
Other Matches
leveling
تراز کردن
leveling
میزان کردن افقی کردن
differential leveling
تعیین اختلاف تراز نقاط
leveling rod
میله مدرج سطح سنج
leveling effect
اثر هم تراز کننده
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
resource leveling
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
کارکنان
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
قسمت ستاد
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
چوب بلند
staff
تیر
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
کارمندان کارکنان
staff
پرسنل
staff
افسران صاحب منصبان
staff
اعضاء هیئت
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
کارمندان
special staff
ستاد تخصصی
special staff
ستاداختصاصی
staff college
دانشگاه جنگ
levelling staff
شاخص تراز
staff duty
وفیفه ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
کار ستادی
staff estimate
براورد ستادی
rammer staff
چوب سمبه
rammer staff
دسته سمبه
member of staff
کارمند
operating staff
کارمندان عملیاتی
operating staff
متصدیان
pack staff
بغچه نگه دار
pack staff
بارنگهدار
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
personal staff
ستاد شخصی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff
نیزه چوبی
staff coordination
هماهنگی ستادی
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge
اشل دستی
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age
عصای پیری
tip staff
عصای سر فلزی
treble staff
موسیقی
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse
سرپرستار
hotel staff
کارکنان هتل
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
برگرداندن
redeploy
[staff]
عوض کردن
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
supervisory staff
مباشرین
supervisory staff
کارمندان مباشر
staff levelling
میر ترازیابی
staff manager
رئیس کارگزینی
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
staff of life
مایه حیات
staff officer
افسر ستاد
staff section
بخش ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
قطعات سمبه
staff sergeant
گروهبان دوم
staff study
بررسی ستادی
staff supervision
نظارت ستادی
redeploy
[staff]
تغییر دادن
combined staff
ستاد مرکب
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conducting staff
ستاد هادی
directing staff
ستاد هادی
directing staff
ستاد هدایت کننده
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff
میله پرچم پاشنه
brigade staff
ستاد تیپ
army staff
ستاد نظامی
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
Chief of Staff
رئیس ستاد
army staff
ستاد نیروی زمینی
army staff
ستادارتش
gangway staff
نگهبان پله
general staff
ستاد ارتش
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff
مسافت سنج
joint staff
ستاد مشترک
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff
ستاد توام
hand staff
دسته خرمن کوب
half staff
نیم افراشته
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستادفرماندهی
levelling staff
میر
hand staff
چوبدستی
jack staff
میله پرچم سینه
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
marked levelling staff
میر ترازگیری
army general staff
ستاد عمومی ارتش
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
marked levelling staff
میر مدرج
army general staff
ستادنیروی زمینی
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
assistant chief of staff
معاونت
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college
دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com