Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
Other Matches
drag on
<idiom>
دراز کردن
drag
لایروبی کردن کشش
drag
قلاب
drag
اسباب لایروبی
drag
روی صفحه نشان داده میشود
drag
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
عمل حرکت دستگاه OUSE
to drag on or out
ادامه دادن
to drag on or out
کشیدن
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
To drag on and on.
بدرازا کشیدن
drag
کشیده شدن
drag
کشاندن
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
کشیدن بزور کشیدن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
کاویدن باتورگرفتن
drag
سنگین وبی روح
drag
کشیدن
drag
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
پسا
drag
کشش
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
اصطکاک
drag boat
کرجی لاروب
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
drag bracing
بست کاری داخلی
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag hook
قلاب کشش
drag chain
زنجیرکشش
drag chain
عایق
drag coefficient
ضریب رانش
drag coefficient
ضریب پسا
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
drag force
نیروی کششی
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag bar
میله اتصال
drag bar
میله کشش
drag axis
محور پسا
broom drag
جاروی شن کش
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
wave drag
پسای موج
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
wing drag
پسای بال
wire drag
لاروب سیمی
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
profile drag
پسای مقطع پسای نیمرخ
profile drag
پسای مزاحم
total drag
پسای کل
drag hook
قلاب عایق
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
momentum drag
پسای ممنتم
drag link
عضو کشش
drag loading
فشار کششی
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag mark
محل فشار
drag net
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
drag race
مسابقه اتومبیلرانی سرعت
engine drag
مقاومت مالشی
drag roll
غلطک کششی
drag scraper
اسکریپر مخزنی
drag strip
مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
parastic drag
پسای مزاحم
form drag
پسای شکل
engine drag
مقاومت اصطکاک
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
drag link
اتصال کششی
induced drag
پسای لازم
induced drag
پسای القاء شده
interference drag
پسای داخلی
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
hydraulic drag
کشش ابی
To drag a country into war .
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
surface friction drag
پسای اصطکاک سطح
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
levelling drag scrapers
اسکریپر تیغه دار
This caravan will drag on until the last day .
<proverb>
این قافله تا به یشر لنگ است .
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
one to zero ratio
نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
f ratio
بهر اف
t ratio
بهر تی
in the ratio of
به نسبت
ratio
نسبیت
t ratio
نسبت تی
ratio
بهر
ratio
سهم
ratio
قسمت
ratio
نسبت معین وثابت
ratio
نسبت
ratio
ضریب
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
lift
سرقت ترقی
lift well
چاه بالابر
lift off
بلند شدن هواپیما یا موشک
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift well
چاه اسانسور
useful lift
اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift
برداشتن
lift
بالابر
lift
بالا بردن
lift
دزدیدن
lift
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift
از جاکندن
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
lift
رفع کردن
lift-off
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift
برا
lift
بالارو دامنه بالابری
lift
بالارو
lift
ترفیع اسانسور
lift
پیشرفت
lift
دزدی
lift
یک وهله بلندکردن بار
lift
بالابری
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
lift
بالارفتن
lift
سرقت کردن
lift
اسانسور
lift
حمل کردن
lift
بالا دادن
lift
بالابردن
lift
جرثقیل
lift
بار زدن
lift
مقدورات هوایی
lift
فرفیت
lift
حمل و نقل هوایی
lift
بلند کردن
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
Where is the lift?
آسانسور کجاست؟
lift
آسانسور
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift
جر ثقیل بالا بر
magnification ratio
ضریب تقویت
magnetogyric ratio
نسبت ژیرومغناطیس
work ratio
نسبت کار به استراحت
weight ratio
نسبت وزن
liquidity ratio
ضریب نقدینگی
impluse ratio
نسبت ایمپولز
magnification ratio
ضریب بزرگنمایی
success ratio
بهر موفقیت
mobility ratio
نسبت تحرک
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio
نسبت مولی
strength ratio
نسبت استحکام
liquidity ratio
نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio
نسبت نقدینگی
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio
نسبت سرعت
transmission ratio
نسبت تبدیل جعبه دنده
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
transformation ratio
نسبت تبدیل
viscosity ratio
نسبت گرانروی
inverse ratio
نسبت معکوس
ionic ratio
نسبت یونی
void ratio
درجه تخلخل
void ratio
نسبت منفذها
voids ratio
اندیس تهیگاهها
voltage ratio
نسبت ولتاژ
stress ratio
نسبت تنش
likelihood ratio
بهر درست نمایی
operating ratio
نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio
نرخ عملیاتی
recycling ratio
نسبت بازگردانی
recycle ratio
نسبت بازگردانی
ratio schedule
مقیاس نسبتی
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
transformer ratio
نسبت مبدل
ratio of transformer
نسبت مبدل
ratio estimation
براور نسبتی
golden ratio
نسبت طلایی
[ریاضی]
ratio detector
اشکارساز نسبت
ratio decidendi
مستنداصلی رای
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation
همبستگی نسبتی
progressive ratio
نسبت تصاعدی
reduction ratio
نسبت کاهش
reduction ratio
ضریب تقلیل
operating ratio
نسبت عملیاتی
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
slenderness ratio
ضریب رعنائی
shunt ratio
نسبت شنت
poisson's ratio
ضریب پواسون
poisson's ratio
در چندی پواسون
price ratio
نسبت قیمت
sex ratio
بهر جنسیت
probability ratio
بهر احتمال
settlement ratio
نسبت نشست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com