English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
light output ratio of a fitting راندمان نوری
Other Matches
light output ratio توان نور
multiple light fitting رابطچندلامپ
capital output ratio ضریب سرمایه گذاری
capital output ratio نسبت سرمایه به تولید
ratio of capital to output نسبت سرمایه به تولید
marginal capital output ratio نسبت نهائی سرمایه بر تولید
light output خروجی نور
fitting out حاضر کردن ناو
fitting رابط
fitting جاسازی
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
fitting لوازم
fitting out اماده کردن ناو
fitting اتصال
fitting مناسب
fitting بجا
fitting بمورد
fitting بموقع پرو لباس
fitting جفت سازی
fitting سوارکنی
fitting برازاندن
fitting قطعه اتصال
fitting اتصالات
fitting قطعه نصب شده روی وسیله
fitting ابزارگان
fitting قطعه اتصال پیوندیها
curve fitting روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
flared fitting رابط قیفی شکل
close fitting چسباندن
close fitting قالب تن
close-fitting چسباندن
close-fitting قالب تن
curve fitting خم امایی
curve fitting برازاندن منحنی
loose-fitting گشاد
loose fitting گشاد
fitting piece بست
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
corner fitting اتصالگوشهای
compression fitting اتصالاتفشرده
copy fitting مطابقت کپی
ceiling fitting چراغسقفی
graphic fitting خط کش ت شکل
graphic fitting خط کش طراحی
zerk fitting گریس خور
fitting bolt پیچ مناسب
fitting joint اتصال مناسب
fitting allowance کاملا" اندازه
fitting allowance فوق العاده مناسب
fitting piece تکه اتصالی
curve fitting منحنی خوراندن
fitting clearance بازی مناسب
fitting demension بعد مناسب
pipe fitting لوله کشی
She likes loose - fitting dresses . از لباس های گشاد خوشش نمی آید
Clinging clothes. Tight-fitting dress. لباس چسب تن
ratio نسبت یک عدد به دیگری
in the ratio of به نسبت
f ratio بهر اف
ratio نسبت معین وثابت
t ratio بهر تی
t ratio نسبت تی
one to zero ratio نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
ratio نسبت
ratio نسبیت
ratio قسمت
ratio سهم
ratio بهر
ratio ضریب
compression ratio ضریب تراکم
compression ratio ضریب ترکم
compression ratio نسبت تراکم
activity ratio نسبت فعالیت
correlation ratio بهر همبستگی
correlation ratio نسبت همبستگی
critical ratio بهر شاخص
absorption ratio نسبت جذب
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
bypass ratio نسبت کنارگذاری
control ratio نسبت فرمان
gear ratio نسبت چره دنده ها
weight ratio نسبت وزن
work ratio نسبت کار به استراحت
contact ratio نسبت تماس
gyromagnetic ratio نسبت ژیرومغناطیسی
concentration ratio نرخ تمرکز
concentration ratio نسبت تمرکز
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
glide ratio نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
glide ratio نسبت سریدن
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
hit ratio نسبت اصابت
absorption ratio ضریب جذب
fineness ratio نسبت فرافت
feedback ratio نسبت پس خوراند
feedback ratio نسبت فیدبک
deposit ratio نسبت سپرده
aspect ratio نسبت دید
error ratio نسبت خطا
distribution ratio نسبت توزیع
aspect ratio نسبت تصویر
aspect ratio نسبت صفحه
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
age ratio بهر سنی
current ratio نسبت جاری
absorption ratio ضریب درآشامی
abundance ratio نسبت فراوانی
abundance ratio فراوانی
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
current ratio وضعیت فعلی
cash ratio نسبت نقدینگی
aspect ratio نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
image ratio نسبت تصویر
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
reduction ratio ضریب تقلیل
saving ratio نسبت پس انداز
selection ratio نسبت گزینش
selection ratio بهر گزینش
sensitivity ratio نسبت حساسیت
operating ratio نسبت عملیاتی
settlement ratio نسبت نشست
sex ratio بهر جنسیت
operating ratio نرخ عملیاتی
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
reduction ratio نسبت کاهش
shunt ratio نسبت شنت
mole ratio نسبت مولی
slenderness ratio ضریب رعنائی
poisson's ratio ضریب پواسون
golden ratio عدد فی [ریاضی]
recycling ratio نسبت بازگردانی
ratio correlation همبستگی نسبتی
progressive ratio نسبت تصاعدی
ratio decidendi مستنداصلی رای
price ratio نسبت قیمت
ratio detector اشکارساز نسبت
ratio estimation براور نسبتی
ratio of transformer نسبت مبدل
poisson's ratio در چندی پواسون
transformer ratio نسبت مبدل
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio schedule مقیاس نسبتی
recycle ratio نسبت بازگردانی
probability ratio بهر احتمال
moduler ratio نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
ionic ratio نسبت یونی
impluse ratio نسبت ایمپولز
liquidity ratio نسبتهای نقدینگی
inverse ratio نسبت معکوس
liquidity ratio نسبت نقدینگی
likelihood ratio بهر درست نمایی
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
void ratio نسبت منفذها
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
voids ratio اندیس تهیگاهها
voltage ratio نسبت ولتاژ
impluse ratio نسبت ضربه
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
impedance ratio نسبت امپدانس
viscosity ratio نسبت گرانروی
liquidity ratio ضریب نقدینگی
stress ratio نسبت تنش
mobility ratio نسبت تحرک
success ratio بهر موفقیت
transformation ratio نسبت تبدیل
transmission ratio نسبت تبدیل جعبه دنده
magnification ratio ضریب بزرگنمایی
strength ratio نسبت استحکام
magnification ratio ضریب تقویت
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
velocity ratio نسبت سرعت
void ratio درجه تخلخل
charge mass ratio نسبت بار به جرم
cost benefit ratio نسبت فایده
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
capital job ratio نسبت سرمایه به شغل
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
power to weight ratio نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
ratio of capital to labor نسبت سرمایه به کار
nozzle expasion ratio نسبت واگرایی نازل
cost benefit ratio هزینه
california bearing ratio اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
capital labor ratio نسبت سرمایه به کار
current ratio of transformer بازده شدتی مبدل
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
acid test ratio تناسب درجه نقدینگی
acid test ratio ضریب قدرت پرداخت
diffuser area ratio نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
lift drag ratio نسبت برا به پسا
labor capital ratio نسبت کار به سرمایه
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
secondary emission ratio شدت صدور ثانوی
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
water cement ratio نسبت اب و سیمان
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
voltage ratio of transformer نسبت ولت مبدل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com