English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
light source colour رنگ منبع نور
Other Matches
light source منبع نور
a horse of another colour [different colour] موضوع علیحده
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
colour بشره
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour جدول شماره هایی که ویندوز
colour رنگامیزی
colour سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour رنگزدن
colour ملون کردن
off-colour کسل
colour رنگ
off colour بی حال
colour تغییر رنگ دادن
colour فام
colour انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour رنگ کردن
colour شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
off-colour بی حال
off colour کسل
rose colour رنگ گلی
colour fast دارایرنگثابت
colour blindness کوررنگی
flat colour رنگ تخت
saturated colour رنگهای روشن
high colour خجالت
scheme of colour رنگ بندی
scheme of colour طرح رنگ
level colour رنگ یکدست یا یکنواخت
colour scheme چینشرنگیکمکان
colour blind کوررنگ
dust colour خاکی
achromatic colour رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
flesh colour رنگ بشره
flesh colour رنگ بدنی
false colour رنگ مصنوعی
false colour فیلم رنگی مصنوعی
to change colour تغییر رنگ دادن
to change colour رنگ برنگ شدن
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
flat colour رنگ نازک مستوی
dead colour رنگ ضعیف
dead colour رنگ دست اول
water colour ابرنگ
water colour رنگاب
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
colour supplement مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour filter فیلتررنگ
colour display نمایشرنگ
colour control کنترلرنگ
colour chart نموداررنگ
colour-coded کدگذاریاز طریقرنگ
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
high colour سرخی
colour bearer پرچم دار
ground colour رنگ زمینه
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
water colour نقاشی ابرنگی
colour box جعبه رنگ
colour bar تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
oil colour رنگ روغنی
source سرچشمه
source استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source روش
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source منبع منشاء
source مایه مبداء
source ماخذ
source منبع
source منبع برق
source ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source چشمه
source مبداء
source نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source منشاء
second source منبع دوم
source نقط ه اصلی یا شروع
source خصوصیت برخی bridge ها که
colour television camera صفحهرنگیدوربین
colour selection filter فیلترجداکنندهرنگ
hair colour [British] رنگ مو
bishop of the wrong colour فیل بد رنگ شطرنج
colour of waste water رنگ فاضلاب
data source منبع داده
It is a source lf pride . مایه افتخار است
source listing لیست منبع
source code کد منبع
source code کد مبداء
source computer کامپیوتر منبع
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
excitation source منبع برانگیختگی
line source منبع خطی منبع شبکه
discrete source چشمههای مجزا
radio source چشمه اخترواره
radio source چشمه شبه اختری
radiation source منبع تشعشع
quasistellar source چشمه اخترواره
quasistellar source چشمه شبه اختری
lighting source منبع روشنایی
line source منبع خطی شکل
power source منبع قدرت
source trait ویژگی پایه
source routine روال منبع
source of power منبع قدرت
source file فایل مبدا
source listing لیست برداری منبع
source language زبان اصلی
image source منبع تصویر
message source منشاء پیام
message source منبع پیام
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source of power منبع انرژی
source document سند اصلی
source register ثبات منبع
information source منبع اطلاعات
source data دادههای منبع
source program برنامه مبداء
source disk دیسک مبداء
source document سند منبع
incandescent source منبع ملتهب
source program برنامه منبع
source language زبان منبع
x ray source منبع اشعه رونتگن
voltage source منبع فشار الکتریکی
voltage source منبع قدرت
welding source منبع جریان جوش
neutron source منبع نوترون
voltage source منبع الکتریسیته
voltage source منبع ولتاژ
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
basic source of food منابعاولیهغذا
low frequency source منبع فرکانس پایین
source data automation خودکاری داده منبع
source data automation کنترل خودکار داده منبع
Water must be stopped at its source . <proverb> آب را از سر بند باید بست .
extirpate the source of dispute قلع ماده نزاع
The water is turbid from its source . <proverb> آب از سر چشمه گل آلود است .
liquid crystal display colour pigmented صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
in the light of از لحاظ
in the light of بشکل
light <adj.> رنگ روشن
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
in the light of نظریه
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
first light سپیده دم
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
light منبع نور سیگنال نور
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light بچه زاییدن
in light of <idiom> به علت
light سبک
light روشن
light value مقدار نور
light روشنایی
inward light اشراق
light چراغ راهنمایی
light پرتوافکندن نور
light نوردادن
light روشن کردن
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
inward light نور داخلی
inward light نور باطنی
light نور
out like a light <idiom> (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
to come to light روشن شدن
light-well [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
at first light در اولین روشنایی روز
on/off light خاموش
very light خیلی سبک
very light خیلی روشن یا کم رنگ
to come to light معلوم شدن
light out بسرعت ترک کردن
to i. light from anything گذر کردن روشنایی
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
come to light <idiom> آشکارشدن
light out ناگهان رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com