English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
line concentrator تمرکز کننده خط
Other Matches
concentrator گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
concentrator متمرکز کننده
concentrator متمرکزکننده
concentrator تمرکزدهنده
concentrator متمرکز شونده
air concentrator متمرکزکنندههوا
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault تماس خطوط
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
on line مورداستعمال
on line داخل رده
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
on the line هواپیمای اماده پرواز
on line help کمک مستقیم
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
out of line خارج از خط جبهه
old line محافظه کار
down the line ضربه از کنار زمین
down line بار کردن پایین خطی
line by line سطر به سطر
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
o o line خط دیدبانی سپاه
line جبهه جنگ
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line ردیف
line رشته بند
line شعبه
line ریسمان
line خط زدن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
line در سمت
line سیم
line ترازکردن
line اراستن
line نسب
line استرکردن
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line دهنه
line لجام
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line بخط کردن
line : خط
by line خط فرعی راه اهن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line سطر
by line خط دوم یافرعی
by-line خط دوم یافرعی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
phantom line خط سری
local line خط محلی
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
phase line خط مبداء حرکت جنگی
marline or line طناب کوچک دولا
lyman line خط لیمان
mach line موج ضربهای ضعیف
percolation line خط نفوذ
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line نشانگر سینه
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line دوراهی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
line tester ازمایش کننده خط
line terminal ترمینال خط
line telegraphy تلگراف خطی
possibilities line خط امکانات
line transformer مبدل خط
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خط بار
line width پهنای خط
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line per minute خط در دقیقه
on line storage حافظه درون خطی
phase line خط خیز
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
out of line coding کدگذاری برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
off line storage حافظه برون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
orienting line خط توجیه
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
out line font فونت متغیر
on line database پایگاه داده درون خطی
line officer branch executive
out line font قلم متغیر
on line system سیستم درون خطی
line inductance اندوکتیویته خط
line impedance امپدانس خط
multipoint line خط چند نقطهای
pass a line رد کردن طناب
median line میانه
peaked line خط چین
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
peaked line خط پاره پاره
marriage line گواهینامه ازدواج
penny a line ارزان
penny a line پست
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
line hit اختلال خط
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
outhaul line برون کش
message line خط مخابره
penny a line ارزان نویس بی مایه
line of regression خط رگرسیون
line of flow خط جریان
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com