English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
line conductor خط شبکه
Other Matches
non conductor عایق
conductor هادی رسانا
conductor رسانا
conductor راهنما
conductor رهبر ارکتسر
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
b.x. conductor کابل ب ایکس
zero conductor سیم نول
non conductor غیرهادی
zero conductor سیم صفر
conductor سیم هادی
conductor هادی جریان برق رشته سیم
conductor مدیر
conductor مباشر
conductor هادی
conductor وسیله هادی اجرا کننده
conductor current جریان هادی
conductor's podium جایگاهرهبرارکستر
conductor rail شینه هادی
conductor rail ریل هادی شمش هادی
conductor resistance مقاومت هادی
internal conductor سیم هادی
internal conductor سیم داخلی
insulated conductor هادی عایق شده
capacitance of a conductor فرفیت سیم
electric conductor هادی الکتریسیته
twin conductor دو سیمه
twin conductor هادی دوبل
lightning conductor برقگیر
area of conductor اندازه سیم
htning conductor صاعقهگیر
phase conductor فازهادیجریانبرق
hot conductor سیم برق دار
active conductor سیم برق دار
bus conductor بلیطاتوبوسفروش
negative conductor سیم منفی
neutral conductor سیم میانی
electric conductor هادی برق
neutral conductor سیم نول
single conductor سیم تک رشتهای
single conductor هادی تک رشتهای
neutral conductor سیم خنثی
ideal conductor هادی ایده ال
neutral conductor سیم صفر
positive conductor سیم مثبت
stranded conductor کابل تک لایی
electric conductor رسانا
electric conductor هادی
electrical conductor رسانای برقی
return conductor سیم برگشت
cryogenic conductor ابر رسانا
fusing conductor سیم ذوب شونده
super conductor ابر رسانا
overhead conductor خط هوایی
overhead conductor سیم هوایی
semi conductor نیمه هادی
series conductor رسانای زنجیری
grounding conductor سیم زمین
greenfield conductor کابل گرینفیلد
heat conductor هادی حرارت
single conductor cable کابل تک لایی
multi conductor cable کابل چند رشتهای
resistance of an earthed conductor مقدار مقاومت زمین
multi conductor cable کابل افشان
slow burning conductor سیم اهسته سوز
multiple conductor cable کابل چند رشتهای
current carrying conductor رسانای حامل بار
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطری
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
down the line ضربه از کنار زمین
on line help کمک مستقیم
on the line هواپیمای اماده پرواز
mean line خط میان
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
to come in to line موافقت کردن
the line صف
to come in to line در صف امدن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line در همه جا
out of line خارج از خط جبهه
line up <idiom> به صف کردن
down line بار کردن پایین خطی
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
o o line خط تقسیم دیدبانی
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line درامتدادهمه خط
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
old line محافظه کار
line by line سطر به سطر
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
down the line <idiom> درآینده
line up <idiom> به درستی میزان کردن
out of line <idiom> ناصحیح
in line <idiom> با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
o o line خط دیدبانی سپاه
line خط دار کردن
line خط صف
line صفی در خط
line در سمت
line سیم
line of d. مرز
line of d. حد فاصل
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line جبهه جنگ
line طناب سیم
line طناب خط
line خط
line بخط کردن
off line منفصل
off line قطع
off line غیر متصل
off line برون خطی
line اراستن
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line ترازکردن
line استرکردن
line پوشاندن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
line شعبه
line محصول
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line لاین
by-line خط فرعی راه اهن
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
on line درون خطی
line رسن
line up ردیف ایستادن تیم
line ریسمان
line رشته بند
line سطر
on line مورداستعمال
line : خط
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
on line متصل
line دهنه
on line داخل رده
line لجام
on line مستقیم
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line ردیف
line جاده
possibilities line خط امکانات
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
multicore line خط چند رشتهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
pipe line خط لوله
phantom line خط فرضی
multipoint line خط چند نقطهای
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
lyman line خط لیمان
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
mason's line ریسمان کار
median line میانه
message line خط مخابره
phase line خط خیز
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com