English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
line drawings خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings رسم مدادی
line drawings نقاشی با مداد وقلم
line drawings ترسیم خطی
Other Matches
drawings حدیده کردن
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings کشیدن
drawings رسم فنی
drawings نقشه کارگاهی
drawings نقشه
drawings رسم کردن
drawings قرعه کشی
drawings نقشه کشی
drawings ترسیم
drawings طرح
drawings هنر طراحی تابلو نقاشی
drawings رسم
instruction drawings نقشههای تفضیلی اجرائی
piderit drawings شکلهای پیدریت
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line درون خطی
off line منفصل
on line متصل
on line مستقیم
on line مورداستعمال
on line داخل رده
on line در خط
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
on the line هواپیمای اماده پرواز
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
line by line سطر به سطر
line of d. مرز
out of line خارج از خط جبهه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line ضربه از کنار زمین
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
the line صف
down line بار کردن پایین خطی
line of d. حد فاصل
off line قطع
line خط صف
line محصول
line لاین
line پوشاندن
line رشته
line ترازکردن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line اراستن
line خط
line طناب خط
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line شعبه
line طرز
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line خط انداختن در
line حدود رویه
line : خط
line سطر
line ردیف
line رشته بند
line بخط کردن
line استرکردن
line خط دار کردن
line خط زدن
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line صفی در خط
line سیم
line در سمت
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
line جبهه جنگ
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
off line برون خطی
off line غیر متصل
by line کار یاشغل اضافی وزائد
load line خط بار
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
loop line دوراهی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line خط محلی
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line نشانگر سینه
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
phase line خط خیز
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
line width پهنای خط
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
line telegraphy تلگراف خطی
line tester ازمایش کننده خط
line terminal ترمینال خط
line synchronization همزمانی سطور
line switching خط گزینی
line switching راه گزینی خطی
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer مبدل خط
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
line surge جریان سریع و غیرعادی خط
mach line موج ضربهای ضعیف
on line system سیستم درون خطی
outhaul line برون کش
overhead line سیمکشی هوایی
surface line طناب وصل به غواص و قایق
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
overhead line خط هوایی
out of line coding کدگذاری برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
off line storage حافظه برون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
orienting line خط توجیه
on line operation عملکرد درون خطی
out line font فونت متغیر
out line font قلم متغیر
on line database پایگاه داده درون خطی
percolation line خط نفوذ
offside line خط فرضی موازی با دروازه
neutral line خط بی اثر
pass a line رد کردن طناب
peaked line خط پاره پاره
mason's line ریسمان کار
penny a line ارزان
new line character دخشه تعویض سطر
penny a line پست
penny a line ارزان نویس بی مایه
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
median line میانه
message line خط مخابره
mooring line طناب مهار مین
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
peaked line خط چین
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com