English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
line link خط اصلی
Other Matches
link-up عمل الحاق
link تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
link دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
link لیست داده هایی که هر ورودی آدرس بعدی را دارد
link دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
link قوانین بیان ارسال داده روی کانال
link طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
link عضو اتصال
link تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
link مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
T link اتصال سریع و طولانی داده
link up عمل الحاق
link up پیوستن
link-up پیوستن
link به هم پیوستن
link ارتباط
link پیوند
link اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
link رابط
link ملحق شدن دو یکان
link بهم پیوستن
link متصل کردن
link زنجیر قلاب
link میدان گلف
link بند
link پیوند دادن
link دانه زنجیر پیوند
link حلقه زنجیر
T link که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
link جفت کردن
link پیونددادن
link حلقه زنجیر نوار فشنگ
link الحاق ملحق
link نقطه الحاق
link نوار
link شاخه رابط
link رکابی
link حلقه
link اتصال
link belt نوار فشنگ
link belt تسمه رابط
link belt نوار حلقهای جداشونده فشنگ
common link حلقه معمولی
cold link پیوند دستی
cold link پیوند سرد
communication link تسلسل مخابراتی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
the connecting link علت
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
link chain زنجیر اتصال
link chain زنجیر رابط
link boy مشعل دار
link fuse فیوز باز
communications link پیوند مخابراتی
communication link اتثال ارتباطی
link belt تسمه اتصال
link bar میله اتصال
link attached راه دور
lifting link اتصالدنده
link-ups عمل الحاق
link-ups پیوستن
split link چاکشاخهایرابط
track link اتصالشیار
acetylenic link پیوند استیلنی
acetylene link پیوند استیلنی
link verb افعالربطیمثلAppear,Be,Seem
cutter link اتصال
cuff link دکمهسرآستین
compression link حلقهاتصال
link attached دور دست
link attached دور
to link hands دست بهم دادن
causal link رابطه سببیت
link trainer دستگاه پروازاموز
link road راه فرعی
link register ثبات پیوند
warm link پیوند گرم
missing link حلقه مفقوده
data link محور مخابرات
fuse link رابط فیوز
fuse link فشنگ فیوز
fusible link عضو ذوب شونده
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
sleeve link دکمه زنجیری
fusible link اتصال گداختنی
communication link پیوند ارتباطی
saddle link حلقه زین دار
end link حلقه پایانی
end link حلقه انتهایی
dynamic link پیوند پویا
drag link اتصال کششی
drag link عضو کشش
fuse link فیوز باز
intermediate link حلقه میانی
coupler link عضو اتصال
coupler link لینک اتصال
data link پیوند دادهای
radio link پیوند رادیویی
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
data link پیوند داده
data link اتصال داده
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
open link fuse فیوز باز
data link control کنترل اتصال داده
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
radio data link ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
micro to mainframe link اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
data link escape گریز اتصال دادهای
synchronous data link control کنترل پیوند دادهای همگام
high level data link control کنترل پیوند دادههای سطح بالا
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault تماس خطوط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
in line شمشیر در وضع حمله
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line درامتدادهمه خط
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
in line همراستا
line out با خط علامت گذاشتن
line up <idiom> به صف کردن
mean line خط میان
line up <idiom> به درستی میزان کردن
down line بار کردن پایین خطی
the line صف
down the line <idiom> درآینده
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
on line help کمک مستقیم
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line سطر به سطر
old line محافظه کار
to come in to line موافقت کردن
on the line هواپیمای اماده پرواز
to come in to line در صف امدن
down the line ضربه از کنار زمین
out of line خارج از خط جبهه
along line در خط
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
o o line خط دیدبانی سپاه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
o o line خط تقسیم دیدبانی
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
on line درون خطی
line پوشاندن
line محصول
line خط
line طناب خط
line خط صف
line لاین
line صفی در خط
line استرکردن
on line در خط
on line داخل رده
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line جبهه جنگ
on line مورداستعمال
line رشته
line-up ردیف ایستادن تیم
line در سمت
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
off line غیر متصل
off line قطع
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
off line منفصل
off line برون خطی
line نسب
line خط زدن
line طرز
line حدود رویه
line سیم
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line-up به ترتیب ایستادن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
line : خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com