Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
line of engagement
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
Other Matches
engagement
مشغولیت
engagement
درگیری
engagement
درگیری با دشمن
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement
تعهد
without engagement
بدون تقبل مسئولیت
engagement
تعهدات
engagement
نامزدی شغل
engagement
زد و خورد
without engagement
فاقد تعهد
engagement
التزام
engagement
نامزدی
engagement
اشتغال
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
cease engagement
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
cease engagement
درگیری را قطع کنید
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
rules of engagement
قوانین درگیری
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to break off one's engagement
نامزدی خود را نقض کردن
to break
[off]
an engagement
نامزدی را نقض کردن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line
جبهه جنگ
the line
صف
mean line
خط میان
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
to come in to line
موافقت کردن
on line
مستقیم
on line
درون خطی
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
on line
متصل
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
down line
بار کردن پایین خطی
line by line
سطر به سطر
to come in to line
در صف امدن
out of line
خارج از خط جبهه
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
down the line
<idiom>
درآینده
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line out
با خط علامت گذاشتن
along line
در خط
along line
در امتداد خطوط
line up
به خط شدن
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
all along the line
در همه جا
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
all along the line
درامتدادهمه خط
down the line
ضربه از کنار زمین
o o line
خط دیدبانی سپاه
line up
به ترتیب ایستادن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
رشته
line
: خط کشیدن
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
طرز
line
حدود رویه
line
خط
line
پوشاندن
line
خط صف
line
صفی در خط
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
سیم
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
اراستن
line
طناب خط
line
نسب
line
خط زدن
by line
خط دوم یافرعی
line
بخط کردن
by line
خط فرعی راه اهن
line
دهنه
line
جاده
line
ریسمان
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
طناب سیم
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
رسن
line
در سمت
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
لجام
off line
غیر متصل
off line
قطع
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
off line
منفصل
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
: خط
mach line
موج ضربهای ضعیف
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
mason's line
ریسمان کار
ready line
صف پشت خط اتش
ready line
خط انتظار
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
median line
میانه
red line
خط قرمز
marriage line
گواهینامه ازدواج
marline or line
طناب کوچک دولا
lyman line
خط لیمان
line voltage
ولتاژ شبکه
loop line
دوراهی
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line width
پهنای خط
local line
خط محلی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
load line
خط بار
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line transformer
مبدل خط
phantom line
خط سری
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line
خط خصوصی
profile line
نیمرخ زمین
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
possibilities line
خط بودجه
out of line coding
کدگذاری برون خطی
out line font
قلم متغیر
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
no fire line
خط منع اتش توپخانه
non switched line
خط گزینه نشده
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com