English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
linear programming برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه نویسی خطی
Other Matches
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
programming برنامه نویسی کامپیوتر
programming قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
programming نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
programming GOLORP
programming نوشتن برنامه برای کمپیوترها
programming نوشتن داده در وسیله PROM
programming برنامه ریزی
programming برنامه نویسی
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
optimum programming برنامه نویسی بهینه
optimm programming برنامه نویسی بهینه
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
top down programming برنامه سازی از بالا به پایین
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
logic programming برنامه نویسی منطقی
mathematical programming برنامه نویسی ریاضی
modular programming برنامه نویسی پیمانهای
programming aids ادوات برنامه نویسی
programming aids کمک برنامه نویسی
programming language زبان برنامه نویسی
system programming برنامه نویسی سیستم
symbolic programming برنامه نویسی سمبلیک
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
quantitative programming برنامه ریزی کمی
quadratic programming تابع هدف درجه دوم است
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
programming team تیم برنامه نویسی
programming statement حکم برنامه نویسی
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
programming methods روشهای برنامه ریزی
programming linguistics زبان شناسی برنامه نویسی
programming librarian بایگان برنامه نویسی
systems programming برنامه نویسی سیستم
interactive programming برنامه سازی فعل و انفعالی
bottom up programming ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
functional programming برنامه نویسی تابعی
application programming برنامه نویسی کاربردی
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
integer programming برنامه سازی صحیح
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
goal programming برنامه ریزی ارمانی
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
dynamic programming برنامه سازی پویا
dynamic programming برنامه نویسی پویا
dynamic programming برنامه ریزی پویا
defensive programming برنامه نویسی تدافعی
conversational programming برنامه سازی محاورهای
discrete programming برنامه سازی گسسته
linear روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
linear برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
linear لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
linear خطی
linear طولی
linear دراز
linear باریک کشیده
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
planning programming budgetting system
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
certificate in computer programming CCP
turning programming language زبان برنامه نویسی تورینگ
linear approximation تقریب خطی [ریاضی]
linear space فضای برداری [ریاضی]
linear portion شاخه خطی
linear space فضای خطی [ریاضی]
linear scale مقیاس خطی نقشه
linear mapping نگاشت خطی [ریاضی]
linear distance خط هوایی
linear algebra جبر خطی [ریاضی]
linear transformation نگاشت خطی [ریاضی]
linear function نگاشت خطی [ریاضی]
linear combination ترکیب خطی [ریاضی]
linear map نگاشت خطی [ریاضی]
linear independence استقلال خطی [ریاضی]
linear accelerator شتابده خطی الکترون
linear equations معادلههای خطی
linear function تابع خطی
linear list لیست خطی
linear measure مقیاس طولی
linear metre متر طولی
linear metre متر کرباسی
linear molecule مولکول خطی
linear momentum نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
linear momentum اندازه حرکت
linear movement حرکت خطی
linear equation معادله خطی
linear accelerator شتاب دهنده خطی
linear amplifier تعویض کننده خطی
linear array ارایه خطی
linear circuit مدار خطی
linear code رمز خطی
linear acceleration شتاب خطی
linear code برنامه بدون حلقه
linear combination ترکیب خطی
linear correlation همبستگی خطی
linear deformation تغییر شکل خطی
linear detector اشکارساز خطی
linear optimization بهینه سازی خطی
linear perspective پروژکتور دارای عدسی مخطط
linear scale درجه بندی خطی
linear relationship رابطه خطی
linear scale مقیاس خطی
linear search جستجوی خطی
linear shaped خرج خطی
linear shaped خرج در خط
linear sheaf مروحه خطی
linear structure ساختار خطی
linear sheaf مروحه در خط
linear speed روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
linear strain تغییر شکل نسبی خطی
linear speed سرعت خطی
linear target هدفهای خطی
linear regression برگشت خطی
linear perspective نمای خطی
linear target هدفهای درخط
linear polymer بسپار خطی
linear portion قسمت خطی
linear probing کاوش خطی
linear rectifier یکسوکننده خطی
input output programming system سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
low level programming language زبان برنامه نویسی سطح پایین
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
high level programming language زبان برنامه نویسی سطح بالا
mail application programming interface مجموعه استانداردها
system of linear equations دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
linear or long measure اندازه یا مقیاس در درازا
quasi linear equation معادله شبه خطی
linear polarized light نور قطبیده مسطح
linear combination of atomic orbitals ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
linear homogenous production function تابع تولید خطی همگن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com