English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
live out the night شب را بسر بردن
live out the night شب را صبح کردن
Other Matches
live-in زیست کننده در محل کار
to live through something تاب چیزی را آوردن
live به سر بردن
live down <idiom> جبران خطاواشتباه
live جریان دار
live تحت پتانسیل
live برقدار
to live through something طاقت چیزی را داشتن
to live through something چیزی را تحمل کردن
live on بزندگی ادامه دادن
where do you live کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
live on بازهم زنده بودن
live up to <idiom> طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
live تیراندازی جنگی
live مهمات جنگی
to live in پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
live-in سرخانه
live موثر
live down باخاطرات زنده ماندن
live فشنگ جنگی
live : زندگی کردن زیستن
live زنده بودن
live :زنده
live سرزنده
live دایر
live زنده کردن
live زنده
live stock چارپایان اهلی
live round گلوله جنگی
live round تیر جنگی
live load بارزنده
live exercise تمرین با تیر جنگی
live up to one's income به اندازه درامد خود خرج کردن
live stock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
live forever زندگی ابدی
live in a small way بدون سر و صدا زندگی کردن
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
live forever ابرون ریشه دار
live load بار زنده
live load بار رونده
live load بارموثر
live oak بلوط ویرجینیا
live in a small way با قناعت زندگی کردن
live steam بخار زنده
live up to one's principles موافق مرام خود رفتار کردن
live vessel شناوه با خدمه
to live in privacy تنهازیستن
to live in luxury با تجمل زندگی کردن
to live in cloves روی تشک پرقو زندگی کردن
to live in a small way با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
to live fast ولخرجی کردن
to live fast خوش گذرانی کردن
to live extempore کردی خوردی زندگی کردن
to live extempore دست بدهن بودن یازندگی کردن
to live en pension شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
to live beyond one's means بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to live in luxury درنعمت زیستن
to live in luxury خوش گذرانی کردن
to live in reproach بخواری یا مذلت زیستن
long live زنده باد
long live پاینده باد
live wires آدم پر حرارت و با پشتکار
live wires سیم زنده
live wires سیم برقدار
live wire آدم پر حرارت و با پشتکار
live wire سیم زنده
live wire سیم برقدار
we eat that we may live میخوریم برای اینکه زنده باشیم
to live to oneself تنها زندگی کردن
to die or to live مردن یازیستن
How can you know the value of water -you who live . <proverb> تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
does your father live ایا پدر شما زنده است
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
live ball توپ زنده
live ball توپ در جریان
live load سربار
To live off ones capital . ازمایه خوردن
How many people live here ? چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
to live in poverty [want] در تنگدستی زندگی کردن
to live out of town در بیرون از شهر زندگی کردن
to live out [British E] در بیرون از شهر زندگی کردن
live forever ابرون گس
to live outside Tehran در حومه تهران زندگی کردن
to live outside Tehran بیرون از تهران زندگی کردن
To live in affluence . درنازونعمت زندگه کردن
live bearing زنده زا
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
live bag توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
it is impossible to live there در انجا میسرنیست
live box جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
live data داده موثر
live exercise تمرین رزمی حقیقی
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
Where dose she live ? کجا زندگی می کند ؟
live ammunition مهمات جنگی
To live from hand to mouth . دست به دهن زندگه کردن
to live at the expense of society بار دیگران شدن
to live like cat and dog دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
live copy paste کپی الصاق مستقیم
To live a seeluded life. درگوشه تنهائی بسر بردن
live high off the hog <idiom> خیلی تجملاتی زندگی کردن
to live at hack and manger درفراوانی زیستن
to live a long life عمر دراز کردن
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
I live in the apartment(flat) below. درآپارتمان زیری زندگه می کنم
live load reduction کاستن از بار زنده
live from hand to mouth <idiom> پول بخور نمیر داشتن
To live a long life . عمر طولانی (زیاد ) کردن
The doctors dont think she wI'll live. پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
May his soull live in peace. روحش شاد باشد
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
We live in the Machine Age . ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
To live in a fools paradise . گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
the night before last پریشب
To take a night off . یک شب از کار مرخصی گرفتن
first night گشایش شب
first night شب افتتاح
first night شب اول
d. and night شبانه روز
all night همه شب
last night شب گذشته
d. and night شب و روز
last night دیشب
to night امشب
at night شب هنگام
night شب
night غروب
at night در شب
night تاریکی
all night در تمام شب
his almost night نزدیک شب است
his almost night تقریباشب است
night شب هنگام برنامه شبانه
he went by night شبانه رفت
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> آخر شاه منشى کاه کشى است .
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
he did not est all night درتمام شب ارام نگرفت
day and night <idiom> شب وروز پشت سرهم
Can you stay over night? می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
he did not est all night همه شب نیارمید
Could you put us up for the night ? ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I went hungry last night . دیشب گرسنه ماندم
On Sunday night. شب یکشنبه
he outwatched the night شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
Where do you want to go this time of night ? این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
one-night stands برنامهی یک باره
one-night stand برنامهی یک باره
one-night stand تک برنامه
one-night stand رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands نمایش یک شبه
one-night stands تک برنامه
one-night stands رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
bonfire night شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
night porter پذیرششبهتل
night shift شیفتشب شبکار
opening night شباولیناجراییکقطعههنری
stag night مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
I had a dream last night. دیشب خواب دیدم
Good night. شب بخیر
in noon of night در نیمه شب
i was up late last night بودم
i was up late last night دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
He vanished into the night. در سیاهی شب نا پدید گشت
fly-by-night <idiom> نامطمئن (کار،شفل)
night owl ادم شب زنده دار
fly-by-night شب گریز
fly-by-night ادم شبرو
night-watchmen توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
night watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
night-time هنگام شب
night time هنگام شب
I was up all night in my bed. من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
accommodation for the night خوابگاه برای یک شب
night migrant شب کوچنده [پرنده شناسی]
Good night شامگاهان نیکو
night owls ادم شب زنده دار
night waking شب زنده داری
guest night شب مهمانی
good night شب بخیر
good night شب شما خوش
fly by night شخص کوتاه عمر
fly by night طالب سود انی
night and day شبانه روز
night and day شب و روز
What is the price per night? قیمت برای یک شب چقدر است؟
night soil برازی مستراح
night assault شبیخون
night attack شبیخون
before mid night قبل از نیمه شب
night schools اموزشگاه شبانه
night school اموزشگاه شبانه
one-night stand نمایش یک شبه
night hag فرنجک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com