Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
load guage
قپان
Other Matches
wire guage
اندازه سیم
water guage
فشار سنج اب
bevel guage
گونیای فارسی
float guage
اشل شناور
catch of guage
گیرنده بارانسنج
chain guage
اشل زنجیری
compression guage
فشارسنج
compression guage
مانومتر
marking guage
خط کش تیره دار
marking guage
پیمایه
oil guage
درجه روغن
oil guage
فشار سنج روغن
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
get a load of
<idiom>
دیدن چیزی
able to take a load
<adj.>
بار پذیر
load
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
کاری که باید انجام شود
load
قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
over load
اضافه بار
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load and go
بارکنش و اجرا
load and go
بار کنش و اجراء
to load off
بار اندازی کردن
to load off
خالی کردن
useful load
بار مفید
useful load
فرفیت مفید
load
فرفیت بارگیری
load
فرفیت
load
گرانبارکردن
load
نیرو
load
ذخیره گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
load
بار کردن
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load
بارمهمات هواپیما
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load
فشار مسئولیت
load
عملکردماشین یا دستگاه
load
بار داشتن
load
بار کردن پر کردن
load
سنگین کردن
load
فیلم
load
گذاشتن
load
بار گیری شدن
load
بارزدن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load
بار خارجی
load
بارالکتریکی
load
بارگیری مهمات
load
محموله
load
خشاب
load
بار
load
فشنگ
load
فشنگ گذاری
load
بار زدن
load
شارژ کردن
load
بار فشار
load
کوله بار
load
بارگیری کردن
no load condition
حالت بی باری
travelling load
بار متحرک
mission load
بار مبنای عملیاتی
on load speed
سرعت بار
mission load
اماد عملیاتی
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum load
بار حداکثر
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
non inductive load
بار خارجی ناخودالقا
pay load
فرفیت ترابری
no load current
جریان بی باری
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
off centre load
بار خارج از مرکز
pay load
بارمفید
non reactive load
بار خارجی ناخودالقا
peak load
بار قلهای
peak load
بحبوحه مصرف
peak load
حداکثر بار
load of an ass
خروار
nominal load
بار اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
no load voltage
ولتاژ بی باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load speed
سرعت بی باری
lodestaror load
ستاره راهنما راهنما
lodestaror load
ستاره قطبی
load point
شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load of an ass
بار خر
load module
واحدبارشو
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module
پیمانه بارشو
load manifest
لیست بارها
load manifest
فهرست بار
load lines
علایم بارگیری
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
load limit
اندازه بار
load limit
حد بار
load point
نقطه بار
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load variation
تغییر بار
load variation
نوسان بار
load time
زمان بارکردن
load test
ازمایش بار
load test
ازمایش با بار خارجی
load voltage
ولتاژ بار
load tension
ولتاژ بار
load switch
کلید بار
load spreader
بار پخش کن هواپیما
load spread
انتشار نیرو
load sharing
شراکت در بارگذاری
load reversal
دوره بارگذاری متناوب
load resistance
مقاومت بار
load regulator
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load regulator
نافم بار
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
peak load
بار خارجی بیشینه
permanent load
بار دائمی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
unit load
واحد بار
unbalanced load
بار خارجی نامتوازن
ultimate load
بار نهایی
ultimate load
بار گسیختگی
type load
نوع مهمات هواپیما
type load
نوع بار مهمات
total load
بار کل
torsional load
بار پیچشی
to strain under a load
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load
باراز دوش کسی برداشتن
testing load
بار ازمون
testing load
بار ازمایش
tension load
بار کششی
tensile load
بار کششی
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
variable load
بار متغیر
load-bearing
دیوار باربر
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform
سکویبار
working load
بار کاربردی
working load
بار مجاز
work load
مقدار کار در واحد زمان
work load
حجم کار
work load
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load
فرفیت کار
work load
کاربار
wind load
بار باد
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wartime load
بار جنگی ناو
wartime load
بار مبنای ناو
tax load
بار مالیات
tail load
بار دم
sustained load
بار طویل المدت
reactive load
بار خارجی القایی
radial load
بار عرضی
pulsating load
بار ضربهای
proof load
بار ازمایشی
prescribed load
بار مهمات مجاز
prescribed load
بار مجاز
pre load
بار اولیه
pre load
پیش بار
pre load
بار کردن مقدماتی
point load
بار نقطهای
platform load
بار کف دار
platform load
بار سکودار
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
permissible load
بار مجاز
peak load
بار پیک
river load
بار رود
safe load
بار مجاز
suspensed load
بار اویخته
suspended load
بار معلق
suspended load
مواد غوطه ور
steady load
بار دائم
static load
بار استاتیک
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load
بار تنظیم شده
sling load
بار اویزان از هواپیما
sling load
بارمعلق
sling load
بار خارجی هلی کوپتر
single load
بار تک
shear load
نیروی برشی
service load
بار مفید
scatter load
حافظه
scatter load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
peak load
بار حداکثر
load key
کلید بارکنش
full load
بار خارجی اسمی
distributed load
گسترده بار
direct load
بارگذاری مستقیم
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
design load
بارمبنای محاسبه
deck load
فرفیت عرشه
deck load
وسایل روی پل کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com