Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
English
Persian
local government
حکومت محلی
local government
حاکم محلی
local government
استانداری
Other Matches
government
سرپرستی
self government
حکومت به دست مردم
government
دولت
self-government
حکومت بدست مردم
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government
عقل اختیار
government
صلاحدید
government
حکومت
government sector
بخش دولتی
government property
مال دولتی
democratic government
حکومت ملی
government regulation
مقررات دولتی
government securities
اوراق بهادار دولتی
cabinet government
حکومت حزب حائز اکثریت
central government
حکومت مرکزی
coalition government
حکومت ائتلافی
government house
اداره حکومتی
constitutional government
حکومت مشروطه
government officials
مامورین دولتی
federal government
حکومت متحده
government house
اقامتگاه رسمی فرماندار
government expenditures
هزینههای دولت
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
government departments
دوایر دولتی
government control
کنترل دولتی
government control
نظارت دولتی
government circles
دوایر حکومتی
government budget
بودجه دولت
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
government bonds
اوراق قرضه دولتی
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
government stock
اوراق بهاداردولتی
military government
دولت نظامی
representative government
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
puppet government
حکومت پوشالی
puppet government
دولت پوشالی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
presidential government
حکومت جمهوری
parliamentary government
حکومت پارلمانی
mixed government
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed government
حکومت مختلط
military government
حکومت نظامی
seat of government
مقر حکومت
state government
دولت مرکزی
the policy of the government
رویه دولت
government treasury
خزانه دولت
government department
وزارتخانه دولت
government office
اداره دولتی
government stock
سهام دولت
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
national government
ائتلافدولت
the policy of the government
سیاست دولت
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
government owned industries
صنایع دولتی
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
counsel briefed by the government
وکیل تسخیری
government dificit surplus
کسر بودجه
counsel briefedby the government
وکیل تسخیری
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
حکومتی
local
موضوعی
local
داخلی اخبار محلی
local
انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local
مکانی شهری
local
لاخ
local
لاخی
local
محلی
local
مکانی موضعی
local
محدود بیک محل
local
موضعی
local
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local
<adj.>
موضعی
local
<adj.>
بخشی
local
<adj.>
منطقه ای
local
<adj.>
مکانی
local
<adj.>
ناحیه ای
local
<adj.>
محلی
local
وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
local traffic
رفت و امد محلی
local theory
نظریه اختصاصی
local terminal
ترمینال محلی
local terminal
پایانه محلی
local store
ذخیره محلی
local subscriber
مشترک داخلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local variable
متغیر محلی
local velocity
سرعت موضعی
local vertical
قائم محلی
local warning
اعلام خطر محلی
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local usage
عرف و عادت محل
local station
ایستگاهکانونی
local storage
انباره محلی
local security
تامین محلی
local time
زمان محلی
local currency
پول محلی
local currency
پول داخلی
local custom
عرف بلد
local custom
عرف محل
local deformation
تغییر شکل موضعی
local echo
پژواک محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local exchange
ردوبدل کننده محلی
local file
فایل محلی
local color
رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local center
مرکز محلی
local time
وقت محلی
local currents
جریانهای فوکو
local action
تخلیه موضعی باتری
local anasthesia
بیهوشی موضعی
local anasthesia
سر سازی
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local authority
انجمن محلی
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
local group
گروه محلی
local circuit
مدار محلی
local paper
روزنامه محلی
local option
اختیار تعیین چیزی درمحل
local purchase
خرید محلی
local oscillator
اوسیلاتور موضعی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
local procurement
خرید محلی
local paraysis
فلج موضعی
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local network
شبکه محلی
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local option
اختیار تعیین محل معینی
local norm
هنجار محلی
local intelligence
هوش محلی
local investigation
تحقیق محلی
local line
خط محلی
local loop
حلقه محلی
local mode
باب محلی
local national
سکنه محلی
local road
راه محلی
local national
اهل محل
local purchase
خرید از محل
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
local apparent noon
فهر شرعی
local area network
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
suburban or local railway
راه اهن ناحیهای
local trade customs
عرف تجارتی محل
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
local building inspector
پلیس ساختمان
local area network
شبکه کوتاه پوشش
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
local area network
شبکه ناحیه محلی
local area network
شبکه محلی
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com