English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
English Persian
local investigation تحقیق محلی
Other Matches
investigation رسیدگی
investigation تجسس وارسی
investigation تحقیق بررسی
investigation جستار
investigation جستجو
investigation تجسس
investigation بازجویی
investigation پژوهش
investigation تحقیق
investigation بررسی
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
acoustic investigation جستار صوت شناختی
An investigation has already been instigated. قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
preliminary investigation پیش جستار
agricultural investigation تجسسات کشاورزی
preliminary investigation بررسی مقدماتی
deep investigation استقصاء
investigation of foundation conditions تحقیق شرایط شالوده
investigation of foundation conditions شناسایی زمین پی
criminal investigation department اداره اگاهی
federal bureau of investigation I.B.F
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
local <adj.> محلی
local <adj.> بخشی
local <adj.> ناحیه ای
local <adj.> موضعی
local لاخی
local انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local داخلی اخبار محلی
local موضوعی
local مکانی شهری
local موضعی
local محدود بیک محل
local مکانی موضعی
local محلی
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local <adj.> منطقه ای
local لاخ
local <adj.> مکانی
local وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local purchase خرید از محل
local usage عرف و عادت محل
local road راه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
local procurement خرید محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local paraysis فلج موضعی
local paper روزنامه محلی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
local option اختیار تعیین چیزی درمحل
local option اختیار تعیین محل معینی
local norm هنجار محلی
local network شبکه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local store ذخیره محلی
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local purchase خرید محلی
local warning سیستم اعلام خطر محلی
local warning اعلام خطر محلی
local vertical قائم محلی
local velocity سرعت موضعی
local variable متغیر محلی
local traffic رفت و امد محلی
local theory نظریه اختصاصی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local subscriber مشترک داخلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local station ایستگاهکانونی
local time زمان محلی
local custom عرف محل
local custom عرف بلد
local currency پول داخلی
local currency پول محلی
local color رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local authority انجمن محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local anasthesia سر سازی
local anasthesia بیهوشی موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
local currents جریانهای فوکو
local time وقت محلی
local deformation تغییر شکل موضعی
local echo پژواک محلی
local government حاکم محلی
local intelligence هوش محلی
local line خط محلی
local loop حلقه محلی
local group گروه محلی
local mode باب محلی
local government استانداری
local national سکنه محلی
local government حکومت محلی
local national اهل محل
local file فایل محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local enquiry بازجویی محلی
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
local apparent noon فهر شرعی
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local trade customs عرف تجارتی محل
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local building inspector پلیس ساختمان
local area network شبکه ناحیه محلی
local area network شبکه کوتاه پوشش
local area network شبکه محلی
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com