Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
long distance reception
دریافت دور
Other Matches
long distance
دارای مسافت دور
long-distance
راه دور
long-distance
از راه دور
long-distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance
دارای مسافت زیاد
long-distance
دارای مسافت دور
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance
دارای مسافت زیاد
long distance
ازراه دور تلفن کردن
long distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance
راه دور
long distance
از راه دور
long distance supply
تغذیه مسافت دور
long distance line
خط ارتباطی
long distance cable
کابل ارتباطی
Reception
پذیرش هتل
reception
پذیرش
reception
پذیرایی
reception
مهمانی
reception
دریافت پذیرش
reception
وصول
reception
دریافت
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
reception
پذیرا شدن
reception
برخورد
reception
قبول
barrage reception
سد گیرنده
autodyne reception
موجگیری زنهای
beat reception
موجگیری زنهای
beat reception
موجگیری اتودینی زنه سازی
reception bay
صفحهپذیرش
reception hall
قسمتپذیرش
autodyne reception
موجگیری اتودینی
reception class
اولینکلاسیکهبچههامیروند
audio reception
دریافت صوتی
endodyne reception
موج گیری اتودینی
endodyne reception
موج گیری زنهای
heterodyne reception
زنه سازی
intermittent reception
موجگیری متناوب
reception centre
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
cargo reception
قبولمحمولهبار
reception rooms
پذیرشگاه
reception rooms
اتاق پذیرایی
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception room
اتاق پذیرایی
reception room
اتاق انتظار
reception rooms
اتاق انتظار
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reception room
پذیرشگاه
transmission/reception of messages
انتقالپیام
transmission/reception of messages
دریافت
direct home reception
پذیرشگرمستقیم
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
known distance
مسافت معلوم
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
to keep one's distance
دوری جستن
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
known distance
فاصله معلوم
to keep one's distance
اشنایی نکردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
distance
بعد دورکردن
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
distance
برد سلاح
distance
دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance
دوری
distance
مسافت
distance
مسیر مسابقه
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance
تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance
بعد
distance
فاصله
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
safe distance
فاصله بی خطر
distance vision
دید دوربرد
distance line
طناب نگهدارنده ناوها
ecological distance
فاصله بوم شناختی
focal distance
فاصله کانونی
distance between centers
طول دوران
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
f. distance or length
فاصله کانونی
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
distance wadding
بوش داخل پوکه فشنگ
distance wadding
لایی جازم
distance man
دونده استقامت
distance meter
بعد سنج
distance protection
وسیله حفافت فاصله
distance receptor
گیرنده دوربرد
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
distance meter
فاصله سنج
distance runner
دونده استقامت
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
polar distance
فاصله قطبی
offset distance
فاصله برون محوری
distance wadding
لایی
distance line
طناب تنظیم فاصله
frequency distance
فاصله فرکانس
internuclear distance
فاصله بین هستهای
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
to step a distance
قدم کردن
training distance
مسافت تمرین
unit distance
با فاصله واحد
weaving distance
طول تقاطع
weaving distance
طول تلاقی مسافت همبری
zenith distance
فاصله ارتفاع نافر
zenith distance
ارتفاع راس القدم
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
social distance
فاصله اجتماعی
distance travelled
مقدارطیشده
distance scale
مقیاسمسافت
time distance
زمان عبور ستون
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
supporting distance
بردپشتیبانی سلاحها
haul distance
فاصله حمل
safe distance
مسافت امن اطراف مین
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance
عرض تصویر
shouting distance
فاصله صدا رس
sight distance
مسافت دید
sight distance
فاصله دید
sight distance
طول دید
signal distance
فاصله علامتی
skip distance
خیز موج
supporting distance
مسافت پشتیبانی
distance post
قرارگاهمحلمسابقه
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
bond distance
طول پیوند
distance between two points
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance light
نورافکن
linear distance
خط هوایی
angular distance
فاصله زاویهای
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
air distance
مسافت هوایی
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
buffer distance
حاشیه امنیت
air distance
مسافت طی شده به وسیله هواپیما
coherence distance
فاصله همدوسی
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
code distance
فاصله رمز
center distance
فاصله ازمرکز
center distance
فاصله مرکزی
buffer distance
محوطه امنیت
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
hole center distance
فاصله مرکز سوراخ
stopping sight distance
فاصله دید ایست
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance
فاصله دید برای ایست
telephone modal distance
مسافت مکالمه تلفنی
total stopping distance
طول ایست کامل
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
fixed distance marking
خطمقطعثابت
half-distance line
خطنیمفاصله
overtaking sight distance
فاصله دیدپیش افتی
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
overtaking sight distance
طول دید
economic haul distance
فاصله اقتصادی حمل
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
overtaking sight distance
فاصله دیدبرای پیشدستی
direct distance dialing
شماره گیری فاصله مستقیم
miss distance scorer
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
bogardus social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
long
دراز
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
long-
طولانی
long
طولانی طویل
long-
بلند
long
مدید
long-
توپ بلند به اوت
very long
برد خیلی زیاد
very long
شعاع عمل زیاد
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
not long a
چندوقت پیش
long course
استخر 05 متر
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
not long a
مدتی نگذشته است
not long a go
چندی پیش
not long a go
همین تازگی ها
long-
مدت زیاد
long-
طی مسافت زیاد توپ
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
دراز
long
کشیده
long
مدت زیاد
long
طولانی
long
دیر گذشته ازوقت
long
بلند
long
توپ بلند به اوت
long
:اشتیاق داشتن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
مناسب بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com