Dictiornary-Farsi | lost property office | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
lost property office	دفتر اشیای گم شده


Other Matches

exchange of property for property	مبادله مال به مال
lost	زیان دیده
lost	منحرف
lost	شکست خورده گمراه
to get lost	گمراه شدن
lost cause	هدف تحقق نیافتنی
lost	از دست رفته ضایع
lost	گمشده
Get lost! <idiom>	دورشدن
i lost my a	دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
lost cause	جنبش یا آرمان از دست رفته
lost	مفقود
lost	گم شده
lost	از دست رفته تلف شده
lost	ضاله
lost	گلوله ناپیدا
to get lost	گم شدن
to get lost	گم کردن
lost causes	هدف تحقق نیافتنی
lost causes	جنبش یا آرمان از دست رفته
lost documents	اسناد و مدارک گم شده
He lost everything that was dear to him.	آنچه برایش عزیز بود از دست داد
To be lost . To disappear .	ازمیان بر افتادن
to count for lost	از دست رفته بحساب آوردن
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
he lost his reason	عقل یا هوش خودرا ازدست داد
She lost her loved ones .	تمام عزیزانش را از دست داد
He has lost count.	حساب از دستش دررفته
I have lost my wallet .	کیف پولم را گه کرده ام
She lost her way home .	راه خانه اش را گه کرد
long-lost	کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
she has lost her roses	چهره گلگونش زعفرانی شده است
he lost the seat	دوباره بوکالت برگزیده نشد
i lost the train	به قطار نرسیدم
sleep was lost to me	خواب بمن حرام شد
i lost the train	قطار را از دست دادم
no love lost <idiom>	سوء نیت ،احساسبدی داشتن
i lost sight of it	از نظرم نهان گشت
i lost my friends	دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
lost article	شیئی گمشده
he lost the seat	مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
we lost sight of him	از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
lost document	مدرک گم شده
lost cluster	تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
lost child	طفل لقیط
contact lost	تماس قطع شد
lost chain	زنجیره گم شده
lost chain	زنجیره از دست رفته
lost animal	حیوان گمشده
lost animal	حیوان ضاله
lost and untraceable	غایب مفقودالاثر
i have lost all patience	طاقتم طاق شده است
lost mass	افت جرم
lost target	تیر خطا
lost time	زمان مفقوده
lost article	لقطه
lost ball	گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
contact lost	هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
lost head	افت بار
contact lost	هدف گم شد
lost time	زمان گمگشته
the army lost heavily	ارتش تلفات سنگین داد
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
to recover lost time	وقت گمشده را جبران کردن)
to sighfor lost days	افسوس روزهای تلف شده راخوردن
lost wax process	فرایند مدلهای مومی
Did you ever find that pen you lost ?	قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
I did it unwittingly. I lost count.	از دستم دررفت
We should not have lost sight of the fact that ...	ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Time lost cannot be won again. <idiom>	فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
We lost the case . We were convicted.	دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The ship and all its crew were lost .	کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost a lot of blood.	خون زیادی از من رفته است
I have lost my interest in football .	دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you !	برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree.	او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
property	ویژگی
property	مایملک
property	خاصیت
to come into a property	مالی را صاحب شدن
property	دارائی
property	صفت خاص
property	استعداد
property	مال
property	ملک
property	دارایی
property	علاقه مایملک
given property	عین موهوبه
all that property	تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
to come into a property	دارایی را بدست اوردن
property tax	مالیات بر املاک و مستغلات
property sort	جور کردن خاصیتی
property officer	افسر اموال
property income	درامد ناشی از املاک ومستغلات
property master	متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property officer	افسر ذیحساب اموال
immovable property	مال غیر منقول
literary property	حق تالیف
intangible property	دارائی غیر قابل لمس
property tax	مالیات مستقلات
installation property	اموال قسمت
installation property	مایملک موسسه
installation property	دارایی قسمت
property voucher	سند اموال
property voucher	اسناد داراییی
property tax	مالیات دارایی
public property	مال عمومی
property list	سیاهه خواص
landed property	مستغل
landed property	ملک
moveable property	دارائی منقول
moveable property	مال منقول
private property	دارایی شخصی
private property	دارائیهای خصوصی
private property	مالکیت خصوصی
post property	اموال پادگان
post property	اموال پادگانی
personal property	دارایی شخصی منقول
offences against property	جرائم بر علیه اموال
personal property	مایملک شخصی
personal property	اموال شخصی
owner of a property	صاحب ملک
owner of a property	مالک
movable property	مال منقول
mortgaged property	مال مرهونه
mortgaged property	عین مرهونه
landed property	عقار
property insurance	بیمه دارائی
leasehold property	عین مستاجره
property in action	مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
property disposition	ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
literary property	حق مالکیت ادبی
property disposition	از بین بردن اقلام مازاد
property rights	حقوق مالکیت
property book	دفتر اموال
property book	دفتر دارایی یکان
men of property	ملک داران
men of property	صاحبان املاک
private property	دارایی شخصی بلامعارض
mortgage property	مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
onerous property	دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
commutative property	خاصیت جابجایی [ریاضی]
the entire property	تمامی ملک
community property	اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
confiscation of property	مصادره مال
the book is my property	کتاب مال من است
corpus of property	عین مال
cutting property	خصوصیت برش
tangible property	اموال ملموس
tangible property	اموال عینی
tangible property	دارائی عینی
tangible property	دارائی محسوس
tangible property	دارائی مادی
state property	اموال عمومی
endowed property	موقوفه
endowed property	مال وقفی
the property was vested in him	ملک باورسید
class ii property	اموال طبقه 2
class ii property	کالای طبقه 2
associative property	شرکت پذیری [ریاضی]
mortgage property	عین مرهونه
Life and property .	جان ومال
absorption property	خاصیت جذب
adventitious property	دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
property line	خطاملاک
attachment of property	توقیف مال
vest a property in someone	ملکی را به کسی واگذار کردن
to vest a property in any one	ملکی را بتصرف کسی دراوردن
to vest a property in any one	ملکی رابکسی واگذارکردن
adhesive property	خاصیت چسبندگی
the property was vested in him	ملک براومقررگردید
class i property	کالای طبقه 1
class i property	اموال طبقه 1
endowed property	عین موقوفه
special property	مالکیت خاص
expendable property	کالای مصرفی اماد مصرفی
extensive property	خاصیت مقداری
space above property	فضای قسمت بالای ملک
financial property	اموال پولی
financial property	داراییهای پولی
fixed property	اموال غیر منقول
fixed property	سرمایه ثابت
forming property	قابلیت شکل پذیری
rural property	کشتزار کشتخوان
government property	مال دولتی
rural property	ملک زراعتی
real property	دارایی غیر منقول
real property	اموال غیرمنقول
qualified property	مالکیت محدود
expendable property	اماد مصرف شدنی
standing property	اعیان
standing property	اعیانی
withholding property	تحبیس
state property	دارائی دولت
endowed property	مال موقوفه
withholding property	حبس کردن مال
excess property	وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
legal right toa property	حق قانونی نسبت به ملکی
anti knock property	خاصیت ضدضربه