Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 113 (6 milliseconds)
English	Persian
lower courts	محاکم ابتدایی
lower courts	محاکم تالی
Other Matches
courts	دادگاه
kangaroo courts	دادگاه مندرآوردی
kangaroo courts	دادگاه غیرقانونی
competency of courts	صلاحیت دادگاهها
competency of courts	صلاحیت محاکم
courts of appeal	دادگاه عالی محکمه استیناف
kangaroo courts	دادگاه پوشالی
courts of inquiry	کمیسیون تحقیق
courts of inquiry	دادگاه تفتیش
courts of appeal	دادگاه استیناف
courts of appeal	دادگاه استان
courts of appeal	دادگاه پژوهش
law courts	دادگاه قضایی
juvenile courts	دادگاه نوجوانان
juvenile courts	دادگاه اطفال
courts of inquiry	بازپرسی
courts of appeal	محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
prize courts	به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
prize courts	دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
The courts have unlimited jurisdiction.	دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
lower most	اسفل
lower most	پایین ترین
lower	پایین
lower most	پایین تر
lower most	خیلی پست تر
lower	اخم کردن
lower	تنزل دادن
Lower third	قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
lower	پایین تر
lower	: پایین اوردن تخفیف دادن
lower	کاستن از
lower	فروکش کردن
lower	خفیف کردن
lower	پست تر
lower	پایین دادن لوله
lower	پایین اوردن لوله
lower	ضعیف کردن
lower	هوای گرفته وابری
lower	عبوس ترشرویی
lower	:اخم
the lower world	جهان پایین
lower eyelid	پلکپائین
lower chord	قوستحتانی
lower cheek	قسمتانتهاییمیله
lower bowl	حبابتحتانی
lower bar	میلهپایینی
the lower world	جهان مردگان عالم اسوات
lower gate	دروازهپائینی
lower level	سطحپائینی
lower class	بی کلاس [در جامعه]
lower class	طبقه محروم
lower class	طبقه عوام
lower class	طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class	طبقه پایین جامعه
lower class	طبقه سوم [اجتماع]
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع
At lower levels.	در سطوح پایین تر
To decrease. To lower.	پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
lower shell	قشرتحتانی
lower mandible	آروارهتحتانی
lower lobe	نرمهششزیرین
lower lip	لبهتحتانی
lower class	سطح پایین [اجتماع]
the lower regions	جهان مردگان
lower fungus	قارچ بدون کلاهک هاگ
lower floor	اشکوب زیرین
lower floor	طبقه تحتانی
lower classes	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower egypt	مصر سفلی
lower deck	پل پایینی
lower criticism	انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
lower bound	کران پایین
lower boom	تیرک میانی
lower boom	بوم میانی
lower case	حروف کوچک
lower classes	طبقه پایین
lower class	طبقه پایین
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower court	محکمه تالی
lower limit	کران پایین
lower limit	حد پایین
lower limit	حد پایینی
lower mast	دکل پایین
lower limit	حد تحتانی
lower egypt	مصر پایینی
lower threshold	استانه پایین
lower limit	حد پائینی
the lower regions	دوزخ
lower blade guard	حافظتیغهپایینی
lower low water	پایین ترین پست رفت اب دریا
lower support screw	پیچحافظپایینی
lower water datum	معدل پس رفت اب دریا
lower limit [of the integral]	کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
lower triangular matrix	ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
lower branch of meridian	نصف النهار زیرین
lower sphere clamp	گیرهپایینیگوی
lower fore topsail	بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
lower level management	مدیریت سطح پایین
lower gill arch	قوستحتانیدستگاهتنفس
lower girdle facet (1 6)	احاطهکننده61تراشهپائینی
main lower topsail	بالاترینبادباناصلیتحتانی
lower lateral sinus	روزنهتحتانیجانبی
lower lateral lobe	پهنبزگتحتانیجانبی
lower high water	پایین ترین پیشرفت اب دریا
lower flammability limit	حد پایینی اشتعال پذیری
lower guard retracting lever	سطحانقباضحافظتحتانی
crankcase bottom o.lower half	قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
lower fore topgallant sail	بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
main lower topgallant sail	بادبانبالایدکلاصلیتحتانی
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself .	خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
greatest lower bound [glb, GLB]	بزرگترین کران بالا [ریاضی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com