Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
lower low water	پایین ترین پست رفت اب دریا
Search result with all words
lower high water	پایین ترین پیشرفت اب دریا
lower water datum	معدل پس رفت اب دریا
Other Matches
lower most	اسفل
lower	پایین دادن لوله
lower	پایین اوردن لوله
lower	ضعیف کردن
lower	اخم کردن
lower	پست تر
lower most	خیلی پست تر
lower most	پایین تر
lower most	پایین ترین
lower	:اخم
lower	عبوس ترشرویی
lower	خفیف کردن
Lower third	قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
lower	پایین
lower	کاستن از
lower	فروکش کردن
lower	تنزل دادن
lower	پایین تر
lower	: پایین اوردن تخفیف دادن
lower	هوای گرفته وابری
lower gate	دروازهپائینی
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class	طبقه پایین
lower classes	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes	طبقه پایین
lower level	سطحپائینی
At lower levels.	در سطوح پایین تر
lower shell	قشرتحتانی
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع
lower class	طبقه سوم [اجتماع]
lower class	طبقه پایین جامعه
lower class	طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class	طبقه محروم
lower class	طبقه عوام
lower class	بی کلاس [در جامعه]
lower class	سطح پایین [اجتماع]
lower lobe	نرمهششزیرین
lower mandible	آروارهتحتانی
lower lip	لبهتحتانی
lower boom	تیرک میانی
lower egypt	مصر پایینی
lower limit	حد پایین
lower limit	کران پایین
lower limit	حد پائینی
lower limit	حد تحتانی
lower limit	حد پایینی
lower floor	اشکوب زیرین
lower floor	طبقه تحتانی
lower egypt	مصر سفلی
lower deck	پل پایینی
lower criticism	انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
lower courts	محاکم تالی
lower courts	محاکم ابتدایی
lower court	محکمه تالی
lower boom	بوم میانی
lower bound	کران پایین
lower mast	دکل پایین
lower threshold	استانه پایین
To decrease. To lower.	پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
lower case	حروف کوچک
lower eyelid	پلکپائین
lower chord	قوستحتانی
the lower regions	دوزخ
the lower regions	جهان مردگان
the lower world	جهان پایین
the lower world	جهان مردگان عالم اسوات
lower cheek	قسمتانتهاییمیله
lower fungus	قارچ بدون کلاهک هاگ
lower bar	میلهپایینی
lower bowl	حبابتحتانی
main lower topsail	بالاترینبادباناصلیتحتانی
lower level management	مدیریت سطح پایین
lower fore topsail	بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
lower lateral sinus	روزنهتحتانیجانبی
lower triangular matrix	ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
lower support screw	پیچحافظپایینی
lower sphere clamp	گیرهپایینیگوی
lower branch of meridian	نصف النهار زیرین
lower gill arch	قوستحتانیدستگاهتنفس
lower girdle facet (1 6)	احاطهکننده61تراشهپائینی
lower flammability limit	حد پایینی اشتعال پذیری
lower blade guard	حافظتیغهپایینی
lower lateral lobe	پهنبزگتحتانیجانبی
lower limit [of the integral]	کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
lower guard retracting lever	سطحانقباضحافظتحتانی
main lower topgallant sail	بادبانبالایدکلاصلیتحتانی
lower fore topgallant sail	بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
crankcase bottom o.lower half	قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself .	خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
greatest lower bound [glb, GLB]	بزرگترین کران بالا [ریاضی]
by water	از راه رودخانه
to water	آب دادن
to water	آب ریختن
by water	از راه دریا
by water	با کشتی
to water something	آب دادن [گیاه]
water	اب
water	ابگونه
mean water	میان اب
of the first water	بهترین
on the water	در کشتی
water course	حق المجری
f.water	عرق رازیانه
water way	راه ابی
water way	ابراهه
first water	درجه اول
water	اب دادن
water	مایع
water	پیشاب
first water	بالاترین مقام
water still	دستگاه تقطیر اب
above water <adj.>	شناور
water course	حق الشرب
water down <idiom>	ضعیف شدن
water course	مجرای اب
water	آب
water way	مسیل
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
She let the water out .	آب را ول کرد
above water <adj.>	روی آب
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe	تنبوشه
water pipe	لوله اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water line	خط ابخور ناو
water pepper	فلفل ابی
water pepper	زنجبیل سگ
water hyacinth	سنبل ابی
water hyacinth	وردالنیل
water level	سطح اب
water nymph	الهه دریایی
water level	تراز اب
water jump	مانع ابی
water plate	بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point	نقطه تقسیم اب
water jacket	ابدان
water pollution	الودگی اب
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water nymph	حوری دریایی
water moccasin	مار سمی ابزی جنوب امریکا
underground water	اب درون زمین
undermining by water	اب شستگی
water lowering	زهکشی
undermining by water	اب رفتگی کف
up to the middle in water	تا کمر در اب
water loss	ابکاهی
water jacket	صندوق اب
voidance water	زیر اب
underground water	اب زیرزمینی
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
to splash into water	به اب زدن
water mill	اسیاب
water logging	ابسیری
water melon	هندوانه
water mill	اسیاب ابی
water meter	اب سنج
water meter	کنتور اب
waste water	فاضلاب
wade into the water	راه رفتن در اب
voidance water	منجلاب
water carrier	دلو
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water disposal	ساختن اگو
water car	ارابه اب فروشان
water canteen	قمقمه
water dog	سگ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver	مقنی
water fast	رنگ نرو
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	پارچه شورنرو
water filter	صافی اب
water fowl	مرغ ابی
water displacement	زهکشی کردن
water damage	خسارت اب دیدگی
water carriage	حمل از راه اب
water circulation	گردش اب
water coiour	ابرنگ
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
water colour	نقاشی ابرنگی
water container	فرف اب
water content	درصد رطوبت
water cooling	خنک کنندگی اب
water car	ارابه اب پاش
water cooling	خنک کردن بااب
water lily	نیلوفر ابی
water cress	شاهی اتی
water cure	اب درمان
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water fowl	پرنده ابی
water front	جبهه رطوبتی
water balance	بیلان اب
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com