Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
machine accessory
متعلقات دستگاه
Other Matches
accessory
لوازم کمکی
accessory
معاون جرم
accessory
دعوای فرعی
accessory
وسیله جانبی
accessory
که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory
پیرامونی
accessory
جانبی
accessory
وسیله یدکی
accessory
متعلقات
accessory
لوازم فرعی
accessory
معاون
accessory
همدست
accessory
معین
accessory
فرعی
accessory
نمائات و نتایج
accessory
تابع
accessory
لاحق
accessory
فروع و ضمائم
accessory
شریک
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory
منضمات
accessory
لوازم یدکی
accessory objects
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
cable accessory
وسایل کابل
desktrop accessory
وسیله رومیزی
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
to become an accessory to a crime
در جرمی شریک شدن
[قانون ]
desk accessory
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
accessory shoe
صفحه فلزی ضمائم
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
accessory box
جعبه لوازم یدکی
accessory stitches
چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
accessory to a riot
معاون فتنه
accessory to a riot
همدست درفتنه
accessory equipment
تجهیزات یدکی
accessory equipment
وسایل یدکی
accessory nerve
عصب شوکی
accessory nerve
عصب فرعی
accessory of section
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
cable accessory
قطعات کابل
accessory punishment
مجازات تبعی
to be an accessory to murder
شریک در قتل بودن
accessory cells
یاخته های کمکی
accessory substances
مواد فرعی
accessory gear box
جعبه چرخدنده فرعی
machine
ماشین
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
two way machine
ماشین دو راهه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
دستگاه
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
بیت اجرا میشود
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
براده برداشتن
machine
تراشیدن ماشین
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
reeling machine
چرخک
reeling machine
ماشین نخ پیچی
punching machine
دستگاه پانچ
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
reaping machine
ماشین درو
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
scouring machine
ماشین سایش
punching machine
دستگاه منگنه
machine word
کلمه ماشین
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
planing machine
ماشین کندگی
planer machine
ماشین صفحه تراش
open machine
ماشین باز
printer machine
دستگاه چاپ
object machine
ماشین مقصود
multi way machine
دستگاه چند راهه
mowing machine
علف چین
punching machine
ماشین سوراخکن
mowing machine
ماشین علف چینی
mortising machine
دستگاه کام کنی
molding machine
دستگاه قالب گیری
milling machine
دستگاه فرز
milling machine
ماشین فرز
milling machine
ماشین تراش
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
printer machine
ماشین چاپ
machine based
مبتنی بر ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine error
خطای ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine down time
زمان توقف ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine builder
ماشین ساز
machine building
ماشین سازی
machine capacity
فرفیت ماشین
machine check
برسی ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine cycle
چرخه ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
اپراتور ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine oil
روغن ماشین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine intelligence
هوش ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine language
زبان ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
scouring machine
ماشین سمباده
sub-machine gun
تیربار خودکار
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
machine hall
راهرویماشین
rowing machine
ماشینپایی
dyeing machine
ماشین رنگرزی
facsimile (machine)
دستگاه فکس
fax (machine)
دستگاه فکس
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
drilling machine
دریل
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
seaming machine
ماشین درزگیری
swaging machine
حلبی خمکن
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tabulating machine
جدول بند
tabulating machine
جدول نویس
talking machine
گرامافون
talking machine
دستگاه ضبط صوت
teaching machine
ماشین اموزش
sunchronous machine
ماشین سنکرون
spreading machine
مقسم بتن
seeding machine
ماشین تخم کاری
sequential machine
ماشین ترتیبی
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
smart machine
ماشین هوشیار
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine
ماشین تخم کاری
sowing machine
بذر افشان
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
teaching machine
ماشین تدریس
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
virtual machine
دستگاه مجازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com