English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
machine operator کارگردان ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
Other Matches
operator کاربر
operator متصدی دستگاه
operator خدمه وسیله
operator متصدی ماشین
operator تلگرافچی
operator پخشگر
operator مجری
operator تلفن چی
operator عمل کننده
operator گرداننده
operator عمگر
operator کارگردان
operator اپراتور
operator اپراتور
operator متصدی
operator گرداننده
operator شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
operator حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operator وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operator عملگر
operator عامل
operator متصدی
operator نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator عملگر [ریاضی]
operator تلفنچی
operator on incentive مقاطعه چی
differential operator عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
Laplace operator عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
boolean operator عملگر بولی
binary operator عملگر دودوئی
binary operator عملگر دوتایی
comparison operator عملگر مقایسه
comparison operator عملگرمقایسهای
clock operator تنظیمکنندهوقت
computer operator اپراتور کامپیوتر
concatenation operator عملگر الحاقی
boolean operator عملگر جبر بول
arithmetic operator اپراتور محاسباتی
annihilation operator عملگر نابودی
amateur operator تفنن گر
aggregate operator عملگر جمعی
operator on incentive مقاطعه کار
incentive operator پیمانکار
incentive operator مقاطعه چی
arithmetic operator عملگرحسابی
incentive operator مقاطعه کار
dyadic operator عملگر دوتایی
tour operator شرکتیکهاوقاتتعطیلراتنظیممیکند
operator's cab بیلمکانیکیعملیاتی
assignment operator عملگر جایگزینی
arithmetic operator عملگرمحاسباتی
arithmetic operator نشان حسابی عملگر ریاضی
operator on incentive پیمانکار
conditional operator عملگر شرطی
monadic operator عملگر تکین
operator console کنسول اپراتور
laplace operator عملگر لاپلاس
keypunch operator متصدی منگنه زنی
keypunch operator منگنه زن
radar operator متصدی رادار
radio operator متصدی بی سیم
inequality operator نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
radio operator بی سیم چی
lathe operator تراشکار
operator console پیشانه متصدی
monadic operator عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
monadic operator اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
n ary operator عملگر N تایی
nand operator عملگر نقیض و
logical operator عملگر منطقی
logic operator اپراتور منطقی
operator command فرمان متصدی
redirection operator عملگر تعیین جهت
impedance operator اپراتورامپدانس
impedance operator اپراتور مقاومت
operator console پیشانه اپراتور
boolean operator عملگر بول
unary operator عملگر یگانی
telephone operator تلفن چی
winch operator driver winch
wireless operator اپراتور بی سیم
console operator اپراتور کنسول
relational operator عملگر رابطهای
telegraph operator تلگرافچی
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
data entry operator متصدی داده دهی
word processing operator متصدی پردازش کلمه
multimodal transport operator عامل حمل و نقل چند نوعه
combined transport operator عامل حمل و نقل ترکیبی
horizontal control operator الف ب س
horizontal control operator اندازه گیر بر دو سمت
lighting board operator اپراتورتنظیمفشارنور
monadic boolean operator اپراتور بولی با یک اپراند
switchboard operator's set تنظیماپراتور
switchboard operator's set صفحهکلید
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
locomotive operator [British E] راننده قطار
train operator [American E] راننده قطار
machine تراشیدن ماشین
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
two way machine ماشین دو راهه
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine شیارانداختن روی فلز
machine براده برداشتن
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine بیت اجرا میشود
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine دستگاه
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
machine ماشین
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
planing machine ماشین کندگی
punching machine دستگاه منگنه
planer machine ماشین صفحه تراش
punching machine ماشین سوراخکن
printer machine دستگاه چاپ
printer machine ماشین چاپ
machine run اجرای ماشین
punching machine دستگاه پانچ
machine learning فراگیری ماشین
sandblast machine ماشین ماسه پاش
machine number عدد سرعت هواپیما
reeling machine چرخک
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
reeling machine ماشین نخ پیچی
machine operating عملکرد ماشین
reaping machine ماشین درو
machine oriented ماشین گرا
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine word کلمه ماشین
multi way machine دستگاه چند راهه
mowing machine علف چین
mowing machine ماشین علف چینی
mortising machine دستگاه کام کنی
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine ماشین تراش
milling machine ماشین فرز
frictional machine ماشین مالشی
molding machine دستگاه قالب گیری
machine welding جوشکاری ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine run رانش ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine time وقت ماشین
machine time زمان ماشین کاری
open machine ماشین باز
object machine ماشین مقصود
milling machine دستگاه فرز
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
virtual machine دستگاه مجازی
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
fuelling machine ماشینسوخت
drilling machine دریل [ابزار]
machine hall راهرویماشین
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun مسلسل دستی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
facsimile (machine) دستگاه فکس
winding machine دستگاه سیم پیچی
winnowing machine ماشین باد افشانی
fruit machine جک پات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com