English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
machine tools ابزار ماشینی
Other Matches
tools مجموعه برنامههای کاربردی
tools ابزار
tools در سیستم کامپیوتری
tools اسباب کار
precision tools الات دقیق
drawing tools مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
pc tools deluxe پی سی تولز دولوکس
drawing tools خط و رسم آزاد است
electrician's tools ابزارسیمکشی
development tools ابزار توسعه
pneumatic tools اسبابهای بادی
assembly tools ابزار مونتاژ
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
tools of research وسایل تحقیقات
pipe tools وسایلپیپ
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
types of tools انواعابزار
cleaning tools ابزارتمیزکننده
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
program development tools ابزار توسعه برنامه
wooden modelling tools ابزارچوبیفرم دهنده
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
A wise man avoids edged tools. <proverb> آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
machine دستگاه
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine شیارانداختن روی فلز
machine براده برداشتن
machine تراشیدن ماشین
two way machine ماشین دو راهه
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine بیت اجرا میشود
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine ماشین
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine run اجرای ماشین
machine word کلمه ماشین
machine welding جوشکاری ماشینی
milling machine ماشین تراش
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine time زمان ماشین کاری
machine time وقت ماشین
machine translation ترجمه ماشینی
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
milling machine ماشین فرز
milling machine دستگاه فرز
molding machine دستگاه قالب گیری
printer machine ماشین چاپ
printer machine دستگاه چاپ
punching machine ماشین سوراخکن
punching machine دستگاه منگنه
punching machine دستگاه پانچ
reaping machine ماشین درو
reeling machine ماشین نخ پیچی
reeling machine چرخک
planing machine ماشین کندگی
planer machine ماشین صفحه تراش
mortising machine دستگاه کام کنی
mowing machine ماشین علف چینی
mowing machine علف چین
multi way machine دستگاه چند راهه
object machine ماشین مقصود
open machine ماشین باز
sandblast machine ماشین ماسه پاش
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
machine capacity فرفیت ماشین
machine error خطای ماشین
machine fault عیب ماشین
machine fault نقص ماشین
machine foundation پایه دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
machine gunner مسلسل چی
machine independent مستقل از ماشین
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine equipment تجهیزات ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine check برسی ماشین
machine column پایه یا ستون دستگاه
machine cycle چرخه ماشین
machine dependent وابسته ماشین
machine dependent وابسته به ماشین
machine designer طراح ماشین
machine down time زمان توقف ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
machine language زبان ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine run رانش ماشین
sub-machine gun تیربار دستی
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine ماشینپایی
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
fuelling machine ماشینسوخت
machine hall راهرویماشین
drilling machine دریل [ابزار]
facsimile (machine) دستگاه فکس
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
dyeing machine ماشین رنگرزی
sweeper [machine] ماشین خاکروب
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
sub-machine gun مسلسل دستی
scouring machine ماشین سایش
spreading machine مقسم بتن
sunchronous machine ماشین سنکرون
swaging machine حلبی خمکن
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
tabulating machine جدول بند
tabulating machine جدول نویس
talking machine گرامافون
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
sowing machine بذر افشان
scouring machine ماشین سمباده
seaming machine ماشین درزگیری
seeding machine ماشین تخم کاری
sequential machine ماشین ترتیبی
shaping machine دستگاه صفحه تراش
smart machine ماشین هوشیار
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine ماشین تخم کاری
talking machine دستگاه ضبط صوت
teaching machine ماشین اموزش
teaching machine ماشین تدریس
virtual machine ماشین مجازی
virtual machine دستگاه مجازی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine دستگاه سیم پیچی
winnowing machine ماشین باد افشانی
fruit machine جک پات
pinball machine ماشین پینبال
two phase machine ماشین دو فازه
turning machine ماشین تراش
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine ماشین سه فازه
threshing machine ماشین غله پوست کنی
threshing machine ماشین خرمن کوبی
transfer machine دستگاه انتقال
turing machine ماشین تورینگ
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
pinball machine ماشین ساچمه پران
machine building ماشین سازی
sewing machine چرخ دوزندگی
folding machine دستگاه خم کاری
flying machine بارفیکس متحرک
flying machine هواپیما
electrostatic machine ماشین الکتروستاتیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com