English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
magnetic pinion shift استارت مغناطیسی
Other Matches
manual pinion shift استارت دستی
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
pinion قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinion چرخ دنده جناحی
pinion پر وبال پرنده را کندن
pinion کفتربند کردن
pinion جرخ دنده
pinion دنده هرزه گرد
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion پیچ لایتناهی
pinion چرخ دندانه پی نیون
pinion دست کسی رابستن
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
to pinion a bird نوک بال مرغ را چیدن
driving pinion چرخ دندانه پی نیون گرداننده
pinion shaft محور پی نیون
bevel pinion چرخ دندانه پی نیون
to pinion the arms of a person کت کسیرا بستن
shift انتقال جابجا کردن
shift کلیدمبدل
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shift دگرگونی
shift out انتقال به بیرون
right shift تغییر مکان به سمت راست
to shift تعویض کردن
to shift عوض کردن
shift انتقال
shift تبدیل
shift تبدیل صورت
shift out تغییر مکان به بیرون
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift انتقال
shift تغییرمسیر دادن
shift تغییرمکان
shift بوش
shift تغییرجهت
shift تغییر مکان
shift توط ئه
shift مبدله
shift تغییردادن
shift انتقال دادن
shift تغییرمکان دادن
shift تناوب
shift نوبت تعویض
shift نوبت کار
shift نوبتی استعداد
shift ابتکار
shift تعبیه
shift نقشه خائنانه
shift حقه
shift پخش کردن
shift تعویض کردن
shift جابجائی
shift حرکت
shift جابه جایی
shift کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift گروهکار
shift نوبتکار
shift تغییرمحل شعاعی
shift جابجایی شعاعی
shift جابجایی مرکزقوس
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift تغییر دادن
shift تغییر مکان انتقال
shift تغییر جهت
shift تعویض
shift نوبتکاری
shift روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift انتقال تیر دادن
shift حرکت دادن
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift شیفت کار
shift نوبت کاری
prime shift نوبت اول
shift backward انتقال به عقب
phase shift اختلاف فاز
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
ring shift تغییر مکان حلقهای
rightward shift انتقال به طرف راست
red shift انتقال سرخ
reversal shift تغییر وارون
red shift جابجایی به سوی قرمز
shift colors پرچم را تعویض کنید
shift backward حرکت به سمت عقب
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
red shift تغییر مکان سرخ
phase shift تغییر فاز
end around shift shift circular
figure shift کلید یا کد مبدل کاراکتر
frequency shift انحراف یا شیفت فرکانس
hydride shift جابجایی هیدریدی
image shift جابجایی تصویر
left shift تغییر مکان به چپ
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
letter shift مبدله حروف
logic shift تغییر مکان منطقی
logical shift تغییر مکان منطقی
shift schedule برنامه زمان کاری
functional shift تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
to shift to the new building اسباب کشی کردن
nonreversal shift تغییر ناوارون
phase shift تغییر زاویه فاز
end around shift تغییر مکان دورگشتی
shift schedule برنامه نوبت کاری
trajectory shift انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
to shift one's lodging تغییردادن منزل
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shift a burden کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to make a shift تاه کردن
to make a shift گذراندن
to make a shift ساختن
to make a shift موفق شدن
stick shift دندهی دستی
night shift شیفتشب شبکار
shift schedule برنامه شیفت کاری
make-shift <adj.> موقتی
gear shift دسته دنده اتومبیل
stick shift دسته دنده
graveyard shift شیفت شب تا صبح
graveyard shift شیفت سوم کار [در ۲۴ ساعت]
to make a shift با تدبیروکوشش
stokes shift جابجایی استوک
shift of a curve انتقال یک منحنی
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward انتقال به جلو
shift fire انتقال دادن اتش
shift fire انتقال اتش دادن
shift downward حرکت به سمت پائین
shift downward انتقال به سمت پائین
shift of a curve جابجائی یک منحنی
shift of a tax انتقال مالیات
split shift تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
shift upward حرکت به سمت بالا
shift upward انتقال به طرف بالا
shift the rudder معکوس کردن سکان
shift the rudder تغییر دادن سکان
shift register ثبات تغییر مکان
shift register ثبات تغییرمکان
shift reagent واکنشگر جابجایی
shift colors تعویض پرچم ناو
demand shift تغییر تقاضا
deflection shift تغییرات انحراف
deflection shift تغییرات سمت گردش در سمت
demand shift جابجائی تقاضا
circular shift تغییر مکان دایرهای
shift keys کلید shift
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
die shift تغییر مکان حدیده
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
demand shift انتقال تقاضا
blue shift جابجایی به سوی ابی
doppler shift اندازه پدیده دوپلر
figures shift مبدله ارقام
shift key کلید shift
alkyl shift جابجایی الکیلی
circular shift تغییر مکان حلقوی
circular shift شبفت مدور
doppler shift جابجایی دوپلر
chemical shift جابجایی شیمیایی
doppler shift تغییر مکان دوپلری
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
associative shift جابجایی تداعی
doppler shift انتقال دوپلری
phase shift circuit مدار تغییر فاز
letters shift ltrs مبدله حروف
make shift construction طرح موقتی
phase shift control تنظیم با تغییر فاز
make shift construction طرح پیشنهادی
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
shift lock key دکمهقفل
shift of tax burden انتقال بار مالیات
law of red shift قانون انتقال سرخ
frequency shift keying روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
shift of a demand curve انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
non magnetic غیر مغناطیسی
magnetic مغناطیسی
magnetic مقناطیسی
magnetic دارای نیروی مغناطیسی
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
magnetic آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
magnetic اهنربا
magnetic اهن ربا اهن ربایی
magnetic f. میدان مغناطیسی
magnetic course راه مغناطیسی
magnetic course مسیر مغناطیسی
magnetic مغناطیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com